چین سوسیال امپریالیستی و نوچه‌های آن

برای ما (نظم کمونیستی) از همان اوان قدرت‌یابی دن سیائوپینگ ماهیت ارتجاعی و رویزیونیستی او آشکار شد. رویزیونیسم گام به گام ولی بسیار سریع کلیه دستاوردهای ساختمان سوسیالیسم را در خدمت اروج بی سابقه سرمایه‌داری در چین استحاله نمود. اکنون بیش از ۴۰ سال است که این قدرت امپریالیستی با اقتصاد رو به رشد‌اش تلاش می‌کند با پس زدن امپریالیسم آمریکا سرکردگی بر جهان را برای خود تضمین نماید.

خدمت گذاران امپریالیسم چین که چین سوسیال امپریالیستی را رنگ می‌کنند و به جای سوسیالیسم به مردم ناآگاه می‌فروشند، هر کس را که به افشای امپریالیسم چین می‌پردازد با داغ جاسوسی برای آمریکا و اسرائیل و انواع برچسب‌های ارتجاعی ممهور می‌کنند. این تاکتیک همانند تاکتیک رژیم جمهوری اسلامی در مورد اپوزیسیون است. تاریخ مصرف‌اش را از دست داده است. بی آبرو شده است. افشایش ساده است.

ما در زیر سعی می‌کنیم چند پدیده غیر سوسیالیستی ولی امپریالیستی در جامعه چین را نشان دهیم و بعد به تحلیل خود ادامه می‌دهیم:

۱- یک کشور سوسیالیستی هیچگاه سرمایه صادر نمی‌کند. یعنی با سرمایه خود بخش‌های دیگر پرولتاریا در کشورهای دیگر را استثمار نمی‌کند. صدور سرمایه مختص نظام سرمایه‌داری امپریالیستی است. این بزرگترین و مهم‌ترین خصوصیت امپریالیسم را لنین به روشنی در کتاب امپریالیسم بالاترین مرحله سرمایه‌داری بیان می‌کند. در سال ۲۰۰۰ از مجموعه ۵۰۰ ابر کنسرن بین‌المللی فقط سه عدد کنسرن چینی بود. در سال ۲۰۲۵ کنسرن‌های چینی ۱۳۰ عدد و کنسرن‌های آمریکائی ۱۳۸ عدد برآورد شده است. سرمایه این ۵۰۰ کنسرن‌ ۴۱٫۷ هزار میلیارد دلار است که توسط آن می‌توانند بیش از ۸۵٪ کل سرمایه جهانی را کنترل کنند. (اطلاعات از MLPD کتاب سازمان جدید تولید بین‌المللی ۲۰۰۳ و هوش مضنوعی ۲۰۲۵)

با در نظر گرفتن بزرگترین بانک‌های جهان که جزو ۵۰۰ ابر کنسرن جهان هستند و در ضمن کل این کنسرن‌ها را تحت کنترل خود دارند روشن می‌شود که سرمایه چینی در چه ابعادی به کشورهای دیگر صادر می‌شود.

رتبه

نام بانک

کشور مبدأ

دارایی‌ها (میلیارد دلار)

۱

Industrial and Commercial Bank of China (ICBC)

چین

۵٬۵۰۰

۲

JPMorgan Chase

ایالات متحده

۴٬۰۰۲

۳

Bank of America

ایالات متحده

۳٬۲۶۱

۴

China Construction Bank

چین

۳٬۲۴۴

۵

Agricultural Bank of China

چین

۳٬۰۶۴

۶

Bank of China

چین

۲٬۹۳۲

۷

Wells Fargo

ایالات متحده

۲٬۲۳۴

۸

Citigroup

ایالات متحده

۱٬۷۶۱

۹

HSBC

بریتانیا

۱٬۶۳۸

۱۰

Morgan Stanley

ایالات متحده

۱٬۲۳۶

برخی کمونیست‌هائی که همیشه در وسط می‌ایستند می‌گویند ما معتقد هستیم که چین سرمایه‌داری‌ست اما امپریالیستی نیست. ولی فاکت‌های فوق به روشنی خصوصیت امپریالیستی چین را بر ملا می‌کند. (رادیکال‌های جنبش کمونیستی چین را امپریالیستی می‌دانند. رویزیونیست‌ها آن را سوسیالیستی ارزیابی می‌کنند. خط وسط آن را نه امپریالیستی و نه سوسیالیستی بلکه وسط این دو یعنی فقط سرمایه‌داری می‌دانند)

۲- در یک کشور سوسیالیستی ابزار تولید اشتراکی است. وجود ابزار تولید خصوصی بیان کننده مناسبات سرمایه‌داریست. در اتحاد شوروی پس از انقلاب اکتبر بخش وسیعی از ابزار تولید اشتراکی شد. ولی بخش دیگر یعنی اقتصاد روستائی تا مدتی به همان گونه سرمایه‌داری ماند. اقتصاد کولاکی حتی با طرح نپ رشد کرد. ولی سیر عمومی جامعه سوسیالیستی اتحاد شوروی به نابودی اقتصادی کولاک‌ها انجامید و همه چیز اشتراکی شد. در دوران خروشچف مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و تجارت و تولید "آزاد" دوباره پاگرفت.

در زمان دن سیائو‌پینگ در ساختار سویالیستی چین تجدید نظر شد. اقتصاد اشتراکی در صنایع و کشاورزی قدم به قدم خصوصی شد و اقتصاد بازار آزاد رشد کرد.

امروزه در کشور چین سه نوع اقتصاد در کنار هم زندگی می‌کنند. اقتصاد خصوصی که ابزار تولید کاملا خصوصی‌ است، اقتصاد دولتی که ابزار تولید در دست دولت است که سیاست تجارت آزاد را در پیش گرفته است و اقتصاد خصوصی ولی در دولت که نماینده این اقتصاد در ارگان‌های سیاسی نیز شرکت دارند. مثل صاحب کنسرن علی بابا که در کمیته مرکزی حزب کمونیست چین نشسته بود و بسیاری از این افراد در رأس اقتصاد خصوصی چین که اقتصاد سرمایه‌دارانه است بزرگترین میلیاردرهای جهان جا خوش کرده‌اند.

ما در کمون شماره ۲۰ به تاریخ ۲۶ نوامبر ۲۰۲۱ اطلاعات در این مورد را چنین گرد آورده‌ایم:

«در حال حاضر کل تعداد میلیاردرهای چینی ۱۱۸۵ نفرند که در سال گذشته تقریباً ۳۰۷ میلیاردر به جمع آن‌ها افزوده گشته است. یعنی حدودا روزی یک میلیاردر. بر طبق داده‌های اقتصاد چین در دهه گذشته میلیاردرهای چینی پنج برابر گشته‌اند. بعضی از این میلیاردرهای چینی در بین میلیاردرهای جهان در رتبه‌های کاملاً بالا قرار دارند. مثلاً: ثروت ژونگ شان شان بر اساس آمار مجله هورون چاپ شانگهای بیش از ۶۰ میلیارد دلار است. ثروت جک ما، بنیانگذار کنسرن بین‌المللی “علی بابا“ ۵۸٫۳ میلیارد دلار است. ثروت ژان یمین صاحب “تیک تاک“ حدود ۵۳ میلیارد دلار می‌باشد. (مأخذ آمارهای میلیاردرهای چین رادیو آلمان DW – قرائت در ۲۴ ژانویه ۲۰۲۱) و گو گوانگ چانگ مؤسس شرکت فوسان با ۱۰۰ میلیارد دلار ثروت به مقام هفدهمین ثروتمند جهان رسید و در ۲۰۱۵ توسط مافیای دولتی موجود در چین ناپدید گردید. (آمار از رسانه تکنولوژی و استارتاپی ایران)»

ما می‌دانیم که خط راست رویزیونیستی چین‌پرست و خط وسطی‌ها در جنبش کمونیستی همه این واقعییات را می‌بینند ولی رو بر می‌گردانند که ندیدیم.

۳- یک کشور سوسیالیستی که منافع والای جنبش کارگری جهان را نمایندگی می‌کند، موظف است از مردم تحت ستم و استثمار در کشورهای دیگر حمایت کند. دولت فاشیستی اسرائیل مشغول امحاء یک ملت است. مشغول نسل کشی یک ملت قدیمی است در شکنجه‌بارترین شکل آن. در بمباران، ایجاد قحطی آب و نان. کشور "سوسیالیستی" چین نه تنها هیچ عملی علیه این نسل کشی انجام نداده است بلکه حتی مواضع سیاسی‌اش در سطح بیانیه از کشورهای دیگر امپریالیستی آبکی‌تر است. مکرون، نماینده امپریالیسم فرانسه با جار و جنجال جهانی طرح دو دولت اسرائیلی و فلسطینی را به سازمان ملل برد. سازمان ملل آن را تصویب کرد. دولت جناب شی جین پینگ عزیز فقط به این طرح امپریالیستی رأی داد. چرا طرح امپریالیستی؟ زیرا مکرون می‌خواست جنجال بیافریند تا ادامه نسل کشی در غزه را پشت پرده ببرد. و چنین نیز شد. چین همچون دیگر نیروهای امپریالیستی علیه تهاجم اسرائیل به عزه بیانیه صادر کرده و از مردم غزه حمایت لفظی کرده است. در سازمان ملل همراه همه کشورهای سرمایه‌داری و امپریالیستی نسل کشی را نظاره‌گر بوده و کوچکترین فعالیت عملی در جلوگیری از اسرائیل از خود بروز نداده است.

چین‌پرستان رویزیونیست و خط وسطی‌ها دو تاکتیک افشا شده در پیش گرفته‌اند.

الف- عوامفریبی و اشاعه اطلاعات جعلی و دروغ: در برخی از نشریات این رویزیونیست‌ها می‌خوانیم که هواپیماهای چینی مواد غذائی برای مردم غزه فرو ریخته‌اند، کمک‌های درمانی ارائه داده‌اند و بسیاری اخبار دروغ و جعلی دیگر. اگر این خبرها صحت داشت، رادیو بین‌المللی چین با بوق و کرنا آن را تبلیغ می‌کرد. حداقل در رسانه‌های عمومی کشورهای غربی جاپائی می‌گذاشت. در چنین مواردی اسرائیل بسیار پر سر و صدا اعتراض می‌کند و جلوی آن را می‌گیرد. مثل کشتی مادلن و کاروان سودان و مصر.

ولی کسی در این مورد هیچ چیزی نشنید و هیچ اعتراضی از جانب اسرائیل بر نیامد. رویزیونیست‌ها می‌خواهند در این زمینه برای چین آبرو رفته ، آبرو کسب کنند.

ب- آن‌ها در دفاع از بی عملی و پاسیویته کشور "کمونیستی" محبوب خود استدلال‌های خنده دار و مضحکی رو می‌کنند. می‌گویند اگر چین برای رساندن مواد غذائی و یا کمک‌های دیگر به غزه، حفاظ تعیین شده توسط اسرائیل را می‌شکست، جنگ با آمریکا شروع می‌شد و می‌توانست به جنگ جهانی سوم تبدیل شود.

این استدلال بسیار اغواگرانه و سالوسانه است. زیرا جنگ پایه‌های اقتصادی دارد. برای یک جنگ فراگیر لازم است آغاز کننده جنگ توانائی ایستادگی طولانی در برابر دشمن را داشته باشد. مهمترین عامل این ایستادگی طولانی توانائی اقتصادی‌ست. نسبت بدهی اسرائیل به تولید ناخالص ملی آن با ۷٫۷ درصد افزایش به ۶۹ درصد رسیده است. کسر بودجه این کشور ۶٫۹ درصد تولید ناخالص داخلی آن است. این اقتصاد به زانو درآمده است. اقتصاد آمریکا با بحران شدید کسر بودجه و قروضی که هیچگاه قادر به پرداخت آن نیست رو به روست. این دو دولت تدارک جنگ می‌بینند ولی این تدارک زمان بس طولانی لازم دارد تا به تدارک برپائی جنگ جهانی سوم برسد. در عین حال چین دارای اقتصاد شکوفائی است و می‌تواند مدت‌های طولانی در یک جنگ فراگیر دوام آورد. در نتیجه اگر کشتی‌های جنگی چین در دریای سرخ وارد می‌شد و اسرائیل را مجبور به پذیرش دو دولت می‌کرد، نه آمریکا جرئت و امکان رو در روئی با چین را داشت و نه به طریق اولی اسرائیل.

برای چین موقعیت استراتژیک اسرائیل و غزه در یک سطح مطرح است. آن‌ها کنار دریای سرخ قرار گرفته‌اند. چین منتظر است که یکی بر دیگری پیروز شود. آنگاه با آن کشور پیروز متحد می‌شود و جاپای خود را در منطقه و دریای سرخ محکم می‌کند. دریای سرخ محل تردد کشتی‌های باری آمریکائی و کشورهای غربی است. لذا از موقعیت استراتژیک بالائی برخوردار است. حضور چین در دریای سرخ موقعیت آن را در سودان تحکیم خواهد کرد. در عین حال در چنین شرایطی چین می‌تواند از ذخائر بی نظیر گاز و نفت اسرائیل و غزه بهره گیرد. لذا چین غزه را فدای سود آوری امپریالیستی خود نمود. همه امپریالیست‌ها چنین می‌کنند.

یکی از دلائل نوچه‌های چین این است که چون یکی از تظاهرات مهم امپریالیسم جنگ است و چون چین در هیچ جنگی وارد نشده است پس یک کشور امپریالیستی نیست. لنین این نوع استدلال را سفسطه جوئي می‌داند: «ضمناً آن‌ها جهان را “به نسبت سرمایه“، “به نسبت نیرو“ تقسیم می‌کنند. زیرا در سیستم تولید کالائی و سرمایه‌داری شیوه دیگری برای تقسیم نمی‌تواند وجود داشته باشد. نیرو نیز به نسبت تکامل اقتصادی و سیاسی تغییر می‌کند. برای درک آن چه که به وقوع می‌پیوندد باید دانست چه نوع مسائلی در نتیجه‌ی تغییر نیرو حل می‌شود و اما این که این تغییر جنبه‌ی “صرفاً“ اقتصادی دارد یا غیر اقتصادی (مثلا جنگی) مسأله‌ای‌ست فرعی که در نظریات اساسی مربوط به دوران نوین سرمایه‌داری نمی‌تواند هیچ گونه تغییری وارد نماید. تعویض مسأله‌ی مربوط به مضمون بند و بست‌ها (که امروز مسالمت آمیزست، فردا مسالمت آمیز نیست و پس فردا باز هم مسالمت آمیز نخواهد بود) معنایش تنزل تا حد سفسطه جوئی‌ست.» (لنین – آثا منتخب - امپریالیسم به مثابه بالاترین مرحله سرمایه‌داری – صفحه ۶۰۶)

چرا چین‌پرستان چنین استدلال می‌کنند. زیرا مهمترین ویژگی امپریالیسم، انحصار و صدور سرمایه‌ است. خصوصیات دیگر امپریالیسم ناشی از این دو خصوصیت برتر می‌باشد. بر مبنای گفتار فوق از لنین، رقابت می‌تواند اقتصادی پیش رود و یا جنگی. یک کشور امپریالیستی که دارای اقتصاد قدرتمند است و می‌تواند بدین وسیله بازارها را از دست رقیب خارج کند احتیاجی به جنگ ندارد. ولی این امپریالیسم خود را تا به دندان برای جنگی که احتمالا در پیش خواهد بود مسلح کرده است، مسلح به سلاح‌های کشتار جمعی، کشتار میلیون‌ها انسان بی گناه.

وجود انحصارات سرمایه‌داری چینی حتی در سطح جهانی انکار ناپذیر است. چین با این انحصارات به صدور سرمایه می‌پردازد. این هم انکار ناپذیر است.

چین‌پرستان جنگ را که می‌تواند برای پیش برد یک هدف لازم باشد یا نباشد، عمده می‌کنند تا خصوصیت برجسته امپریالیستی چین را در مورد انحصارات و صدور سرمایه مخفی کنند. این شیادی و حقه بازی‌ست.

کشور امپریالیستی سوئد از ۱۸۱۴ بی طرفی خود را اعلام کرده است. تا این اواخر در هیچ جنگی وارد نشده است. سوئیس یک کشور امپریالیستی مالی کوچک است که از ۱۸۱۵ در هیچ جنگی شرکت نکرده است. آیا این دو کشور امپریالیستی هستند یا نه؟ لنین می‌گوید هستند. با استدلال چین‌پرستان نیستند. خنده‌دار است. نه؟

ما می‌خواهیم از دریچه دیگری نیز ماهیت دولت چین را بسنجیم.

همه می‌دانند، حتی امپریالیسم آمریکا، امپریالیست‌های اروپائی و حتی پوتین که جنگ جهانی دوم را حزب کمونیست شوروی و در رأس آن استالین رهبری کرد و پیروز شد ولی سکوت می‌کنند. کشورهای دیگر متفق مثل فرانسه، انگلیس و آمریکا، نقشی کاملاً مذورانه داشتند و به نفع هیتلر وقت کشی می‌کردند. در واقع تحلیل از جنگ جهانی دوم بدون نقش استالین یا از روی ناآگاهی کامل است و یا یک توطئه امپریالیستی علیه سوسیالیسم و یا کمونیسم.

پوتین در سخنرانی جشن پیروزی جنگ جهانی دوم نه از ارتش سرخ نامی برد و نه از استالین. او از مردم گفت. از کشورهائی که به یاری شوروی آمده بودند گفت ولی از استالین نگفت. از ارتش سرخ هم نگفت. این فاشیست مهاجم را همه میشناسند ولی جناب آقای “کمونیست“ شی جین پینگ هم که نوچه‌هایش تلاش میکنند از او کمونیست بسازند، در سخنرانی ضیافتی که در پایان رژه نظامی برای پیروزی بر فاشیست‌های ژاپنی برگزار کرده بودند، نامی از مائو تسه‌دون و ارتش سرخ چین به زبان نیاورد. عکس مائو تسه‌دون ده‌ها سال است که به دیوار میدان تین‌آن‌مین که رژه برگزار شد، نصب شده است. این تصویر را در آن روز برای سپاس از این رهبر کبیر پرولتاریا جهان بدانجا نصب نکرده بودند. از جانفشانی کمونیست‌ها و نظامیان ارتش سرخ نیز تقدیر نگردید. یک دشمنی ذاتی طبقاتی مانع ذکر نام آن‌ها بود.

مائوتسه‌دون گفت: اگر روزی چین یک اسلحه به کشوری بفروشد، باید دوباره به جینگان شان رفت. (نقل به معنی) یعنی دوباره باید انقلاب کرد، زیرا دولتی که اسلحه میفروشد، دولت سرمایه‌داری‌ست. همه میدانند که چین سومین صادر کننده بزرگ اسلحه است و کشوری‌ست که هر ساله صدها نفر در آن اعدام میشوند. بعد از آمریکا که بیش از ۱۸۰۰۰۰۰ زندانی دارد، چین با بیش از ۱۷۰۰۰۰۰ زندانی (آمار از Statista)، دومین مقام را در جهان نصیب خود کرده است

نظم کمونیستی

۲۳ مهر ۱۴۰۴