اول ماه مه بر کارگران جهان مبارک باد!
آموزش و پرورش در ایران
در سال ۱۴۰۳ در ایران، در تقابل با یک رژیم سیاسی شدیداً علم ستیز، نزدیک به ۱۷ میلیون دانش آموز برای ورود به مدرسه نام نویسی کرده بودند. (خبرگزاری مهر - رییس سازمان مدارس وزارت آموزش و پرورش) دشمنی رژیم ملاهای فاشیست با علم یک دشمنی ذاتیست ولی بر مبنای منافع این جهانی و ماندگاریشان در قدرت سیاسی به زمینههائی از علم روی خوش نشان میدهند؛ مثل علم هستهای، علم اسلحه سازی و غیره.
رژیم ایران به عنوان نماینده قشر مذهبی بورژوازی، ذاتاً علم ستیز است. زیرا علم و دانش حبابهای خرافاتی را که دور اشیاء تنیده شده میدرد و واقعیات و قانونمدیهای درونی آنها را با شفافیت بر ملا میسازد و به مردم میشناساند، مردم را با واقعییات زندگی، با تقابلات طبقاتی، با ضرورت حرکت از قلمرو ضرورت به قلمرو آزادی یعنی با ضرورت گذار از نظام سرمایهداری به سوسیالیسم آشنا میسازد. رژیم حاکم در مقابل چنین روندی، به سرکوب دانش، تخریب آگاهانه نظام آموزشی کشور و دامن زدن به جهل و خرافات در بین مردم متوسل میشود.
وقتی با بوق و کرنا تبلیغ میکنند که علی خامنهای در حال خروج از شکم مادر "یا علی" میگوید، و سعی میکنند آن را در افکار مردم حقنه کنند، عملا به دور علم که میگوید انسان برای شروع تکلم باید یک پروسه زمانی را برای آموزش زبان مادری طی کند، حصار میکشند. یا وقتی علی ابن ابیطالب با شمشیر ماه را به دو نیم میکند، عملا در افکار انسانها بر روی واقعیت توانائی انسان، وضعیت واقعی ماه و فاصله آن با زمین پرده ساتر میکشند. علم را از مغز انسانها پس میزنند و جای آن خرافات و اوهام میکارند.
این ذات علم ستیز نمیتواند یک سیستم آموزش و پرورش مطابق با روند و تکامل علم و جامعه را تحمل کند.
بهترین معیار برای درک این واقعیت بررسی بودجه عمومی سالهای ۱۴۰۱، ۱۴۰۲ و ۱۴۰۴ است.
سهم آموزش و پرورش در بودجه سال ۱۴۰۱ برابر بود با ۱۳٫۱ درصد بودجه عمومی کشور. در سال ۱۴۰۲ این سهم به ۹٫۸ درصد کاهش یافت. کسربودجه آموزش و پرورش در سال ۱۴۰۲ کمی بیش از ۳۸ هزار میلیارد تومان بود (ایرنا - کد خبر ۸۵۶۳۶۱۴۷) که ناشی از آن بسیاری از مدارس استانهای فقیر کشور و استخدام معلم لازم، از برنامه خارج شد.
وضعیت آموزش و پرورش در سال ۱۴۰۴ اسفناکتر از سال ۱۴۰۳ میباشد «مطابق اسناد بالادستی، میزان بودجهی مورد نیاز برای بخش آموزش ۲۰ درصد از بودجه عمومی تعیین شده است. با این وجود در لایحه بودجه سال ۱۴۰۴، سهم آموزش و پرورش با وجود رشد ۶۷٫۸۳ درصدی بودجه نسبت به قانون ۱۴۰۳ تنها ۸٫۸۲ درصد از بودجه عمومی دولت در نظر گرفته شده است. (خبرگزاری برنا – کد خبر: ۲۱۹۴۷۲۹)
مجموع اعتبارات دستگاههای دین در لایحه بودجه سال ۱۴۰۴ به بیش از ۴۰ هزار میلیارد تومان رسیده و با رشد ۲۵٫۳ درصدی نسبت به سال گذشته، نشان دهنده توجه بیشتر به این حوزه است. سهم دستگاه دین «از کل بودجه فرهنگ در قانون ۱۴۰۳ و لایحه بودجه سال ۱۴۰۴، به ترتیب ۳۹.۳۳ و ۳۱.۲۵ درصد بوده...» (مرکز رصد فرهنگی کشور) توجه به آمارهای فوق که از مؤسسات درونی رژیم انتشار یافته علم ستیزی و خرافات پروری بورژوازی مذهبی ایران را به روشنی و شفافیت نشان میدهد.
با کاهش سالانه بودجه آموزش و پرورش و افزایش بودجه مؤسسات دین پرور، علم گام به گام به پشت صحنه رانده میشود.
به علت کاهش بودجه مدارس و دانشگاهها و مؤسسات علمی، در سال ۱۴۰۳، تعداد مدارس گنجایش ۱۷ میلیون دانش آموز را نداشت. «طبق گزارشات وزارت آموزش و پرورش ایران و همچنین دفتر یونیسف در تهران، بیش از یک میلیون کودک در ایران از تحصیل بازماندهاند.» (عصر ایران)
در ایران حدود ۱۰۷۱۷۱ مدرسه و ۵۵۹۲۴۳ کلاس وجود دارد. «حدود ۲۰ هزار مدرسه از حدود ۱۰۵ هزار مدرسه، در تراز مدارس فرسوده قرار دارند که این یعنی حدود ۲۰ درصد مدارس فرسوده هستند.» (عبداللهی - معاون فنی و نظارت سازمان نوسازی مدارس کشو - ۱۴۰۲) که باید تخریب شوند. آنچه میماند ۸۵۷۳۷ مدرسه و ۴۴۷۳۹۴ کلاس درس برای ۱۷ میلیون دانش آموز.
خان محمدی، رئیس سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور، میگوید: «امیدواریم با توان استاندار کردستان و همکاری مسئولان کمبود یکهزار کلاس درس در استان کردستان حل شود.» (تسنیم) بر مبنای همین گزارش استانهای خوزستان، بلوچستان و کردستان بالاترین نرخ بازماندگی را دارند. این در حالی است که بسیاری از کلاسهای درسی به علت کمبود معلم، خالی مانده است. «حدود ۲۳ هزار کلاس در کل کشور معلم ندارد!» (آمار فکت)
«به گفته مسئولان وزارت آموزش و پرورش دولت سیزدهم، سالهای ۹۳ تا ۹۷، دانشگاه فرهنگیان نزدیک به تعطیلی بود و پذیرش دانشگاه از سالی ۲۵ هزار نفر به کمتر از ۳ هزار نفر رسید، یعنی در سالهایی که باید معلم تربیت میشد تا امروز از نتیجه آن در کلاسهای درس استفاده کنیم، از این ظرفیت استفادهای نشده است.» (فرهیختگان)
در نتیجه «طبق نظر کارشناسان ایران، کشور با مشکل کمبود ۱۲۰ هزار معلم به صورت سالانه، دست و پنجه نرم میکند که به این عدد باید تعداد معلمی که هر سال بازنشست میشوند را اضافه کرد. تعداد معلمان و کارمندان آموزش و پرورش که هر ساله بازنشست می شوند متفاوت است و این تعداد امسال به حدود ۵۰ الی ۵۴ هزار بازنشسته میرسد. آمار و ارقام نشان میدهد که وزارت آموزش و پرورش امسال با کمبود حداقل ۱۷۰ هزار معلم مواجه بود.» (آمار فکت)
عامل دیگر بازدارندگی کودکان از مدرسه، فقر خانوادگی آنهاست. خانوادههای فقیر قادر به تأمین نیازهای اولیه زندگی خود نیستند. بدین جهت نیز نمیتوانند مخارج تحصیل کودکان خود را فراهم کنند. این کودکان به کودکان خیابانی و یا کودکان کار تبدیل میشوند. رئیس سابق سازمان نظام روان شناسی و مشاوره میگوید: «متأسفانه در حال حاضر حدود ۳۰ درصد از جمعیت کودکان و نوجوانان سنین مدرسه قبل از ۱۸ سالگی به دلایل مختلف، عمدتاً به دلیل بیاشتهایی تحصیلی مدرسه را زودهنگام ترک میکنند...» (اقتصاد نیوز) البته جناب رئیس روانشناس، نه با گرسنگی و فقر تودهها آشناست و نه با روان تحت فشارشان، وگرنه با چنین بی قیدی از بی اشتهائی کودکانی که از تحصیل باز میمانند صحبت نمیکرد.
بنا به اقرار رئیس سابق سازمان نظام روان شناسی و مشاوره، ۳۰ درصد محصلین، مدرسه را زودرس ترک میکنند. این مساوی با ۵٫۱ میلیون از ۱۷ میلیون دانش آموز است. ۵٫۱ میلیون از کودکان و نو جوانان این کشور به هر عللی (دلزدگی از سیستم آموزش و پرورش، فقر و نداری و یا بی آیندگی از ادامه تحصیل) از پروسه آموزش دانش دور میشوند. ادامه چنین جریان مخربی، عدم تکامل صنایع، اخلال در تولید ملی، رشد فرهنگ لومپنی، پرداختن طیف وسیعی از جوانان به کارهای بی آینده برای درآمد لحظهای. رشد اعتیاد و مافیای مواد مخدر و در نتیجه حاکمیت طولانی رژیم فاشیستی ایران را در پی دارد. تا وقتی هم که رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی در قدرت است، در بر همین پاشنه میچرخد.
برای رژیم ایران این هنوز کافی نیست. همه میدانند در سال ۱۴۰۲ در مدارس و دانشگاهها به ویژه در مدارس دخترانه با سموم مهلک دانش آموزان را مسموم میکردند تا دیگران از هراس مرگ، مدرسه را ترک کنند و در خانههای خود به کار خانگی مشغول شوند.
هر آنچه که تا کنون در مورد کلاس و مدرسه و دانش آموز گفته شد مربوط به شهرهاست. در روستاها اوضاع کاملا به گونهی دیگریست. در اکثر روستاهای ایران دانش آموزان صف بستهاند ولی نه از مدرسه و نه از معلم خبریست. اگر معلم خیرخواهی پیدا شود و بخواهد که در روستا کار کند، حداقل کودکان میتوانند آموزش ببینند ولی در کجا؟ مدرسهای در کار نیست. البته در برخی از روستاها از طویله به عنوان کلاس استفاده میکنند. در زمستان درس خواندن برای کودکان روستائی شکنجهایست. در تابستان معلم جلسه درس را در زیر درختانی که سایه دارند تشکیل میدهد. این کودکان همیشه در مضیقه تغذیه، کتاب، قلم و لباس مناسب هستند. با این وجود با علاقه درس میخوانند و این اصلا خوشایند رژیم دانش ستیز ایران نیست.
برای رهائی از قید خرافات، برای توسعه علم و دانش، پرورش سالم و علمی کودکان و نو جوانان کشور، رشد تولید اجتماعی در خدمت نیروی کارکن و استثمار شونده، ریشه کن کردن اعتیاد و مافیای مواد مخدر و حرکت به سوی افق درخشان "هر کس به اندازه توانش و هر کس به اندازه احتیاجاش" باید رژیم فاشیستی ایران را قهراً سرنگون نمود. این تنها راه آزادی و سعادت است.
قوانین جدید بازنشستگی
مذاکرات ایران و آمریکا
ساختمان جهان مادی
سلاح زنگ زده تروتسکیستی ۱۰
آرایش خورشید