زلزله و سرمایهداری
زلزله یک حادثه طبیعی است که به دگرگونی بخشهائی از طبیعت میانجامد. زمانی که زلزله در اقامتگاه انسان حادث میگردد و محل سکونت و بنیانهای زندگی عادی انسانها را ویران میسازد و
از هم میپاشد، از ویرانگری زلزله صحبت میکنیم. به بیان دیگر، زلزله در طبیعت دگرگونی ایجاد میکند و این دگرگونی در محل زندگی انسانها ویرانی نام میگیرد.
انسان در طول تاریخ همیشه در همه جای دنیا با زلزله دست و پنجه نرم کرده است. تا اواسط دوران فئودالیسم که بشر هنوز قادر به استثمار طبیعت نبود بلکه در جریان استثمار انسان از انسان از طبیعت سود میجست و به طبیعت سود میرساند، خرابی ناشی از زلزله فقط همین دگرگونیهای طبیعی در زندگی ساده انسانی بود. تلفات انسانی و تخریب محل سکونت و از هم پاشیدگی نسبی بنیانهای زندگی وجود داشت ولی در ابعادی کوچک و قابل ترمیم سریع.
از زمان ظهور سرمایهداری در جهان، طبیعت به طور فزایندهای توسط انسان تخریب گردیده است. این تخریب با ضرورت تولید انبوه توسط ماشین بخار آغاز شد زیرا تولید ماشین بخار به فولاد و آهن و زغال سنگ در ابعاد میلیون نتی محتاج بود: تولید فولاد و آهن در جهان در سال 1700، 300 هزار تن بود که در سال 1850 به 12 میلیون تن رسید. تولید ذغال سنگ در جهان در سال 1800، 10 میلیون تن و در سال 1900 به 760 میلیون تن بالغ گردید.
پس از آن نوبت به استخراج نفت و گاز رسید. در اوایل، مکیدن نفت از اعماق زمین اندک بود، در نتیجه محیط زیست نیز به همان نسبت آلوده میشد. امروزه در هر روز دهها میلیون بشکه نفت و میلیونها متر مکعب گاز از اعماق زمین به بیرون مکیده میشود و بجای آن در فضاهای تخلیه شده زیر زمینی، آب پمپ میکنند. این عمل تعادل درونی زمین را آنچنان به هم میزند که هر لرزش کوچکی در اعماق زمین میتواند به یک شکاف عمیق در سطح کره تبدیل گردد.
کره زمین در اثر حرارت بسیار بالای ناشی از درهم جوشیهای اتمی ذوب گردید و پس از سرد شدن به شکل کنونی در آمد. لذا برای تعادل زمین وجود فلزات رادیواکتیو همان طور که در داخل زمین انتشار یافته است، اهمیت درجه اول دارد. بشر با استخراج این فلزات به طور کلی تعادل درونی کره زمین را از بین میبرد و محیط زیست را نیز غیر قابل زیست مینماید. استخراج آهن، مس و زغال سنگ در ابعاد عظیم نیز همین مصائب زیستی را به بار میآورند.
در نتیجه ویرانیها و کشتارهای عظیم ناشی از زلزله در دو قرن اخیر، دست ساز نظام سرمایهداریست.
زلزله اخیر ترکیه و سوریه شاهکار نظام سرمایهداریست.
۱- ترکیه به عنوان یک کشور سرمایهداری مهاجم، در آن سطحی از تکنولوژی و دانش است که مثل تمام کشورهای سرمایهداری پیشرفته میتواند وقوع زلرله را پیشگوئی کند. متخصصین ترکیه در این رشته علمی امکان آن را دارند که از وقوع زلزله ۷٫۸ ریشتری و قدرت تخریب آن، که دهان برای بلعیدن زندگی و مأوای مردم باز کرده بود، از پیش مطلع شوند. آنها همه اینها را میدانستند. تمام کشورهای مدرن میدانستند که چه فاجعه هولناکی در انتظار مردم این مناطق است. ولی همان طور که کشورهای سرمایهداری برای جلوگیری از ضرر کنسرنهای هواپیمائی با علم به قدرت ۹٫۱۵ ریشتری سونامی تایلند سکوت کردند و ۲۲۶ هزار نفر را به کام مرگ کشاندند، در مورد زلزله ترکیه و سوریه نیز سکوت کردند و بیش از ۵۰ هزار نفر را به کام مرگ کشاندند و صدها هزار نفر زخمی و بی خانمان را در هوای سرد گزنده در شهرها و روستاهای ویران شده رها کردند.
۲- دولتهای ترکیه و سوریه از مناطق زلزله خیز در کشورشان اطلاع کافی داشتند. آنها میدانستند که چه طبقاتی در زیر زمین و در چه مناطقی میتوانند با هم برخورد کنند (گسلها) و زلزله بیافرینند و یا چه طبقاتی در زیر زمین در اثر فشارهائی که از نقاط دیگر کره بر آنها وارد میشود، باعث زلزله میگردند. با وجود تدوین قوانین دقیق ضد زلزله در بنای ساختمانهای مسکونی مناطق زلزله خیز، دولت های مذکور ساختمان سازی را به بخش خصوصی محول کردند و این بخش بسیار طماع سرمایهداری حاضر است برای کمتر مصرف کردن یک تن سیمان و یا یک تن آهن در کار ساختمان، هزاران نفر را قربانی کند. دولتهای ترکیه و سوریه با وجود اطلاع کامل از این که زلزله در این مناطق، کم عمق خواهد بود و خصارات جبران ناپذیری را باعث خواهد گردید، با محول کردن این مسئولیت به بخش خصوصی، در قبال زندگی و محیط زیست مردم، از خود سلب مسؤولیت کردهاند و این شرکتهای ساختمانی شهرکهای جدید را در فاصله ۵۰۰ متری گسلهای زلزله بنا کردند.
«اتاق معماران ترکیه جمعه ۵ اسفند / ۲۴ فوریه دولت رجب طیب اردوغان را مسئول وسعت فاجعه زلزله در این کشور دانست. این نهاد مدنی در گزارشی از قانونیکردن ساخت هزاران ساختمان انتقاد کرد و گفت این ساختمانها در واقع نباید تأیید میشدند. تقریباً نیمی از ساختمانهای آسیبدیده در زلزله پس از سال ۲۰۰۱ زمانی که قوانین ساخت و ساز سختگیرانه برای ایمنی در برابر زمینلرزه وجود داشت، ساخته شدهاند. به گفته اتاق معماران، نظارت بر ساخت و ساز به بخش خصوصی واگذار شد و دولت از مسئولیت خود در قبال عموم مردم غفلت کرد.» (سایت خبری یو اس – قرائت در ۲۷ فوریه ۲۰۲۳)
۳- دولت ترکیه از پیش، وقوع زلرله را میدانست و سکوت کرد. بعد از زلزله نیز در رسیدگی به مردم داغ دار و خانه خراب مسامحه نمود، همان طور که رژیم جمهوری اسلامی در زلزله شمال شرقی ایران، در خوی و مناطق اطراف، عمل نمود. این در ذات سرمایهداریست که با چاپیدن مردم برایشان خانههائی بسازد که ویران شوند و پس از ویرانی، آنها را دوباره بچاپد تا برایشان همان خانهها را بسازند. به قول لنین بزرگ، سرمایهداری از یک گاو دو پوست میکند.
دولت ترکیه و سوریه هیچ تدارکی برای مقابله با این فاجعه و نظایر آن ندیدند. لذا مردم زلزله زده در سرمای شدید بی پناه، آواره و داغ دار در فضای باز رها شدند. سیل “کمکهای دولتهای خارجی“ نیز مستقیما به زلزله زدگان نمیرسید. در مرحله اول این کمکها در اختیار دولت قرار میگرفت و اکثر کالاهای اهدائی توسط مافیاهای دولتی در بازارهای آزاد به فروش میرسد. همانند پتوها و لباسهائی که دولت ها به مردم طبس هدیه کرده بودند. آنها بعداً در دست فروشیهای خیابان گمرک تهران سر درآوردند.
بعد از وقوع زلزله مردم همه چیز از دست داده و گرسنه، از خوراکیها و پوشاک داخل فروشگاه ها بهره جستند. و این بی عملی و عمق سیاست ضد بشری رژیم فاشیستی ترکیه را نمودار ساخت.
ولی مردم مترقی جهان صادقانه با تمام امکانات به یاری زلزله زدگان ترکیه و سوریه شتافتند. عدهای سعی کردند کمکهای خود را از طریق دولتهاشان به مردم ترکیه برسانند و بسیاری دیگر از طریق ارتباطات خصوصی به مصیبت دیدگان یاری رساندند وهنوز هم میرسانند.
زلزله در ترکیه و سوریه یک فاجعه انسانی بود که کشتار و خرابی به بار آمده آن عمدتا ناشی از ساختار سرمایهداری جوامع ترکیه و سوریه است. ولی این واقعه دردناک یک روند رو به رشد همبستگی مردم جهان را نشان داد و با شفافیت آشکار ساخت که آینده بشریت در دستان مردم پیشرو و اتحاد آنها علیه نیروهای بازدارنده، قرار دارد.