روند مبارزه ایدئولوژیک - سیاسی در درون طبقه کارگر ایران

> مطالعه بیشتر...

تحریف تروتسکیستی رویدادهای تاریخی

نویسنده: علی رسولی

ادامه

رادک ـ اولین قدم می‌توانست این باشد که، به هیأت مرکزی حزب بروم، بیانیه بدهم و از تمام شرکت کنندگان در توطئه نام ببرم.  ولی این را من نکردم. من به گ. پ. او. نرفتم، بلکه گ. پ. او. به سراغ من آمد .      

ویشینسکی ـ یک جواب با تردستی رادک ـ یک جواب غم انگیز». او در ادامه گفت : « من در مورد مسئله اصلی،  نظر دیگری داشتم.  در مسئله ی مبارزه برای  برنامه‌ی پنج ساله، تروتسکی از این تردید شدید من استفاده نمود» و در ارتباط با سازمان جاسوسی آلمان و تماس با روزنبرگ و هس، گفت: «تروتسکی ما را در مقابل عمل انجام شده‌ای قرارداد». رادک در دادگاه درباره اعترافات خود در بازجوئی اظهار داشت: «هنگامی که من در کمیساریای خلق برای امور داخلی در مقابل مدیر کمیسیون تحقیق قرار گرفتم، او به من گفت که شما بچه‌ی کوچک نیستید. اینجا پانزده نفر هستند که علیه شما شهادت می‌دهند. شما نمی‌توانید خود را توجیه کنید و شما به عنوان یک انسان معقول سعی نکنید که این کار را بکنید.... دو ماه و نیم قاضی بازپرس را رنج دادم. در این جا سئوآلی طرح شده که آیا هنگام بازجوئی شکنجه  شده‌ایم ؟  من باید بگویم که من شکنجه نشده‌ام،  بلکه من قاضی بازپرس را عذاب داده‌ام که  مقدار زیادی کار بی حاصل نماید. دو ماه و نیم تمام قاضی بازپرس را مجبور نمودم که  به وسیله‌ی سئوآلاتش و رو در روئی من با بقیه‌ی متهمین ورق‌هایش را روکند، تا من بدانم که، چه کسی اعتراف کرده و چه کسی نه و چه چیزی را اعتراف نموده‌اند.... روزی قاضی بازپرس به  سراغ من آمد و گفت: شما آخرین نفرید، چرا سعی می‌کنید هنوز هم وقت تلف کنید؟ چرا نمی‌گوئید که چه چیز برای گفتن دارید؟  من جواب دادم: چشم، فردا اعترافاتم را شروع خواهم کرد». رادک به ده سال زندان محکوم شد.(دادگاه دوم مسکو 1937)

متهم دیگر دادگاه‌ها، ایوانف دبیردوم حزب در قفقاز و از اعضای دست راستی‌ها بود. وی گفت که من وظیفه داشتم: «در صورت یک حمله، با کمک سازمان دست راستی‌ها، شرایط را برای شکست اتحاد جماهیر شوروی آماده کنم.... و از هیچ گونه کمکی  به نماینده سازمان جاسوسی انگلستان به منظور رفع نیازهای آنها، دریغ نکنم». او هم چنین اظهارداشت که: «توافق نامه‌ای میان این کشور (انگلستان) و مرکز دست راستی‌ها در مورد کمک به دست راستی‌ها پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی و برقراری حاکمیت سرمایه‌داری، منعقد شده بود.... و منافع صنایع چوب انگلستان در کارخانجات قفقاز شمالی تضمین شده بود». او درباره فروش چوب به انگلیسی‌ها گفت از سال 1934: «بهترین چوب‌ها با قیمتی کم‌تر از قیمت واقعی بازار فروخته شدند و بدین ترتیب چندین میلیون روبل به اتحاد جماهیر شوروی خسارت وارد آمد». در مورد ترورها گفت که، بوخارین اظهارمی‌کرد« ترورهای جداگانه نتیجه ندارد و ما باید ترورهای دسته‌ جمعی را سازمان دهیم.... ما باید این کار را در طی جنگ انجام دهیم، امری که گیجی را به وجود می‌آورد، نیروهای نظامی کشور را ضعیف می‌کند و به طور کامل موجب شکست اتحاد جماهیر شوروی می‌شود». او پس از اشاره به خرابکاری‌ها در کارخانجات چوب و ساختمان‌ها و ایجاد کمبود کاغذ، مدعی می‌شود که: «من در سال 1936 به بوخارین هشدار دادم که سازمان ما متلاشی میشود و اعضای ما توسط توده‌ها افشا خواهند شد.... وقتی من در مورد این موضوع در سراسر کشور تحقیق کردم، پی بردم که به طور نا امیدانه‌ای محکوم به ورشکستگی بودیم.... سال 1937 تمام  سازمان در اضطراب به سر می‌برد. در واقعیت امر می‌توان گفت که فعالیت‌های دست راستی‌ها در اساس در حال افشا شدن بود». اعترافات ایوانف سبب شدند که بوخارین نیز مجبور به اعتراف به آن اتهاماتی شود که در بازجوئی‌ها، انکارکرده بود.

در دادگاه محاکمه بوخارین و همفکران و همدستان او همچون دو دادگاه پیش‌تر در مسکو (دادگاه سوم ـ  1938)، ناظرین خارجی شرکت داشتند و بر قانونیت دادگاه و واقعیت اعترافات، که قبلاً اشاراتی به آن‌ها شد، صحه گذاشته‌اند. اشاره‌ای کوتاه به این دادگاه داشته باشیم

«ویشینسکی  ـ  ایوانف مدعی است که از شما در مورد وجود بلوکی میان تروتسکیست‌ها،  گروه‌های دست راستی و گروه‌های ناسیونالیستی، کسب اطلاع کرده بود. این‌ها را تأیید می‌کنید؟          

بوخارین ـ آری تأیید میکنم.           

ویشینسکی ـ آیا شما از ایوانف و مذاکرات دیگران با کشورهای سرمایه‌داری خبر داشتید؟          

بوخارین ـ آری...      

ویشینسکی ـ خلاصه بگوئید که به چه جرمی اعتراف می‌کنید.       

بوخارین ـ به عضویت در بلوک ضد انقلابی تروتسکیست‌ها و دست راستی‌ها.     

ویشینسکی ـ  این سازمان ضد انقلابی چه اهدافی را دنبال می‌کرد؟       

بوخارین ـ .... هدف اصلی این سازمان ضد انقلابی بازگردانیدن روابط سرمایه‌داری به اتحاد جماهیر شوروی بود.        

ویشینسکی ـ یعنی اینکه اتحاد جماهیر شوروی را سرنگون کنید؟      

بوخارین ـ سرنگون کردن اتحاد جماهیر شوروی ، راهی برای رسیدن به هدفمان بود.     

ویشینسکی ـ  سرنگونی خشونت آمیز این حکومت؟ با کمک کی؟

بوخارین ـ از طریق بهره‌برداری از دشواری‌هائی که اتحاد جماهیر شوروی در برابر خود داشت. به خصوص استفاده از جنگ احتمالی.       

ویشینسکی ـ با کمک کی؟        

بوخارین ـ باکمک دولت‌های خارجی.                

ویشینسکی ـ با چه شروطی؟            

بوخارین ـ مشخصاً، مجموعه‌ای از امتیازات، امتیازات ارضی                 

ویشینسکی ـ به عبارت دیگر؟          

بوخارین ـ اگربخواهم دقیق بگویم ، تکه پاره کردن اتحاد جماهیر شوروی.       

ویشینسکی ـ متلاشی کردن اتحاد جماهیر شوروی ؟ مثلاً ً ؟        

بوخارین ـ اوکرائین، مناطق ساحلی در خاور دور، روسیه سفید         

ویشینسکی ـ به چه کسانی؟      

بوخارین ـ به آلمان، ژاپن، بخشاً انگلستان»

با نقل بخشی از اعترافات بوخارین و آخرین دفاعیه او، اشاره به خلاصه برخی از اعترافات، پایان داده می‌شود، که این مُشت، نمونه‌ی خروار است

بوخارین: «در تابستان 1934 رادک به من گفت، که رهنمودهائی از جانب تروتسکی رسیده است، که تروتسکی با آلمان مذاکراتی انجام داده، که به آن‌ها بعضی امتیازات منطقه‌ای از جمله اوکرائین قول داده شده است.... باید بگویم که من در این موقع علیه رادک اعتراضاتی نمودم. او در برخوردهای ما، بر این ایده پافشاری کرد. من معتقد بودم، که ضروریست رادک کتباً به اطلاع تروتسکی برساند که او در مذاکراتش زیادی رفته است و نه تنها در مورد آبروی خودش، بلکه با آبروی تمام متحدینش ریسک کرده است و بیش‌تر از ما، به ویژه از دیگران، از توطئه گران راست، آبرو خواهد برد، چیزی که شکست ما را حتمی خواهد کرد. من معتقد بودم، که این رفتار تروتسکی به علت میهن پرستی فعلی توده‌ها از نقطه نظر سیاسی و تاکتیکی عاقلانه نیست و... از این لحظه به بعد، هر زمان مسئله کودتای نظامی مطرح می‌شد، نقش گروه نظامی توطئه‌گران به لحاظ منطقی اهمیت ویژه‌ای می‌یافت. دقیقاً این بخش از نیروهای ضد انقلابی، که در آن هنگام نیروهای مادی و نتیجتاً نیروهای قابل توجه سیاسی در اختیار داشت، می‌توانست نوعی خطر بناپارتی را به وجود آورد. در رابطه با بناپارتیست‌ها ـ من توخاچفسکی را در پیش چشم داشتم ـ اولین خواسته‌شان این بود که مثل ناپلئون متحدین خودشان را، کسانی را که به اصطلاح الهام بخش آن‌ها بوده‌اند، نابود کنند. من در صحبت‌هایم، توخاچفسکی را همیشه با واژه، “ناپلئون کوچک احتمالی”، عنوان کرده‌ام.  می‌دانیم که ناپلئون با آن‌هائی که ایدئولوگ نامیده می‌شدند، چه کرد»

مطالعه کل مقاله

 

شیوه تفکر یک خرده بورژوا: خرده بورژوا همیشه وظائف حزبیش را پس از ساعات شغل روزانه‌اش، رسیدگی کامل به زندگی خصوصی‌اش و حل زمان میهمانی و یا گردش آخر هفته با خانواده و یا دوستانس، انجام میدهد. البته اگر برایش وقتی بماند.