مسموم کردن دختران دانشجو و دانش آموز، جنایت دولتی‌ست.

> مطالعه بیشتر...

نقدی بر شعار“حکومت شورائی“ سازمان فدائیان (اقلیت)

ما بر آنیم که سازمان فدائیان (اقلیت) یکی از سازمان‌های فعال، انقلابی و پا برجای جنبش کمونیستی است. نقد ما بر این سازمان و نشان دادن نقاط 

احتمالاً غیر پرولتری آن به معنای نفی این سازمان انقلابی و تأثیر گذار نیست. لنین می‌گوید: «هر شعاری باید از مجموعه خصوصیات اوضاع و احوال سیاسی معین نتیجه‌گیری شود.». (لنین – درباره شوراها) بر این مبنا ضروری‌ست جهت تعیین صحت و ثقم شعار “حکومت شورائی“، اوضاع و احوال طبقاتی و سیاسی مشخص جامعه ایران به اختصار بررسی گردد.

ساختار جامعه ایران تشکیل شده است از فقط دو طبقه: ۱- بورژوازی و ۲- پرولتاریا.  به بیان دیگر ساختار جامعه ایران تشکیل شده از فقط تضاد کار و سرمایه.

۱- بورژوازی:

این طبقه به اقشار مختلفی تجزیه شده است که در شریطی با هم متحد و در شرایطی در تقابل با هم هستند. این اقشار عبارتند از:

الف - بورژوازی فاشیستی حاکم: شعار سیاسی این طبقه عبارت است از «حفظ نظام» یعنی حفظ تقدس مالکیت خصوصی، حفظ امنیت ملی برای این قشر از سرمایه‌داری جهت چپاول و غارت ثروت‌های ملی جامعه. برای پیشبرد این سیاست، علیه هر نیروئی که به حفظ نظام خدشه وارد آورد ترور و قتل عام اعمال می‌گردد. شکل سازمانی برای اعمال این سیاست عبارت است از ایجاد گروه‌هائی که نسبت به مافوق اطاعت چشم و گوش بسته باید داشته باشند و نسبت به مادون اعمال قدرت بی انتها. در عین حال این نوع سازمانیابی می‌تواند تحت لوای شورا خود را مخفی کند. مثل مجلس شورای اسلامی.

ب – بورژوازی فاشیستی سابق که رژیم فاشیستی پهلوی نماینده آن بود و اکنون در “اپوزیسیون“ است و شعار ضد رژیم جمهوری اسلامی را سر میدهد. سیاست این قشر از بورژوازی، عوض کردن مهره و حفظ همین نظام دیکتاتوری فاشیستی و احتمالا استفاده کمتر از اهرم مذهب است. شکل سازمانی این بورژوازی نیز همانند شکل سازمانی بورژوازی فاشیستی حاکم است.

پ – قشری از بورژوازی لیبرال که هنوز در رؤیای آمدن مصدق دیگری است. نماینده این بورژوازی از قبیل مصدق، حسین فاطمی و غیره، هنوز هم وجهه خوبی در بین مردم دارند، زیرا در آن زمان ساختار جامعه ایران نیمه فئودال – نیمه مستعمره بود، لذا بورژوازی “ملی“ با تمام ضعف‌های چشمگیرش، در مبارزه علیه بقایای فئودالیسم نقش مترقی ایفا می‌کرد. این بورژوازی خواهان یک ایران دمکراتیک، مستقل و شکوفاست که بتواند در آن استثمار بی حد طبقه کارگر را در شرایط صلح و آشتی اعمال نماید. این توهّم یعنی امکان تشکیل یک دولت دمکراتیک در جهان امروز و استثمار بی درد سر طبقه کارگر آگاه امروزه باعث گردیده که این قشر با حاکمیت فاشیستی بورژوازی در ایران در تضاد قرار گیرد. شکل سازماندهی و سازمان یابی این قشر دمکراتیک است. مثل سازمان‌های جبهه ملی ایران، سازمان نهضت آزادی، جمهوری خواهان دمکرات و لائیک ایران، فرقه دمکرات آذربایجان، حزب دمکرات مردم ایران و...

این قشر از بورژوازی به علت اهداف سیاسی و اجتماعی که دارد (بدون در نظر گرفتن این که کدام اوهامی و کدام واقعی است) تا زمانی که در اپوزیسیون قرار دارد، قادر است شکل سازمانی شورائی را نیز بپذیرد و بخش‌هائی از خود را در شوراها سازماندهی کند.

ج- خرده بورژوازی به ویژه فقیرترین قشر آن می‌توانند در شوراهای انقلابی متشکل شوند، در اتحاد با پرولتاریای منسجم و سازمان داده شده، مبارزه مسلحانه توده‌ای را برای سرنگونی بورژوازی به پیش ببرد.

ث- طبقه کارگر. این طبقه انقلابی‌ترین طبقه ضد سرمایه‌داری در جهان معاصر و جامعه ایران است. این طبقه در مرکز نیروهای ضد سرمایه‌داری ایستاده و کیفیت و ظرفیت بالاترین تشکل شورائی را دارد. عالیترین سازمان پرولتری شوراست. و دیکتاتوری پرولتاریا به لحاظ ساختار تشکیلاتی آن نماینده شوراهای انقلابی کارگری‌ست.

در نتیجه اگر از شرایط سیاسی ویژه ایران حرکت کنیم، اولا با طیفی از اقشار بورژوازی لیبرال رو به رو هستیم که در شوراهای خود متشکل‌اند و به لحاظ سیاسی دائماً در نوسان بین استقلال و وابستگی به امپریالیسم، در نوسان بین رو آوردن به مبارزه علیه رژیم و یا متحد شدن با جناح‌هائی در این رژیم هستند. دوما با طیفی از شوراهای زحمتکشان غیر کارگری مواجه‌ایم که عمیقا خواهان تغییرات پایه‌ای دمکراتیک هستند. اقشار فقیر این طیف می‌توانند در تشکل شورائی متحد پرولتاریا باشند. سوما طبقه کارگر که با تشکل شورائی خود در مرکز انقلاب سوسیالیستی قرار گرفته است. یکی دیگر از ویژگیهای سیاسی ایران کنونی این است که کارگران، زحمتکشان و آزادیخواهان مترقی، دیگر قادر به زندگی تحت این رژیم فاشیستی نیستند و رژیم نیز قادر به حاکمیت بر مردم نیست ولی مردم عصیان زده نه رهبری دارند، نه متشکل هستند و نه آلترناتیو جامعه بورژوازی یعنی سوسیالیسم را میشناسند و یا قبول ندارند. در نتیجه شرایط سیاسی ایران شرایط پیش از انقلاب است و هنوز باید انقلاب را تدارک دید و در عین حال  شرایط  ضروری برای “قدرت دوگانه“ نیز در ایران موجود نیست.

در مورد شورا، سازمان فدائیان (اقلیت) دو موضع متضاد و در تقابل با هم میگیرد:

۱- «شوراها، آنگونه که تجربه جنبش‌های کارگری نشان داده است، تشکل سیاسی مختص طبقه کارگرند...» (مقاله: پاسخ به سؤالات در مورد حکومت شوراها)

۲- «شوراهای کارگران، سربازان، دهقانان و شوراهای محلات. بر مبنای این تجربه می‌توان گفت که سوای شکل‌گیری شوراها در میان گروههای صنفی دیگر نظیر معلمان، پرستاران، دانشجویان و دانشگاهیان و غیره، اساسا شوراها را می‌توان در شکل شوراهای کارگری و شوراهای شهروندان تصور نمود.» (همانجا)

به بیان دیگر سازمان فدائیان (اقلیت) معتقد است که

۱- شورا، مختص طبقه کارگر است و

۲- شورا، مختص طبقه کارگر نیست و طبقات دیگر نیز می‌توانند شورا داشته باشند..

اتخاذ دو موضع متضاد، عملاً به مفهوم نوسان بین انقلاب سوسیالیستی و “انقلاب دمکراتیک“ است. در حالی که می‌دانیم سازمان فدائیان (اقلیت) معتقد به انقلاب سوسیالیستی است.

سازمان فدائیان (اقلیت) از یک جانب مدعی است که یک سازمان کمونیستی است که خواهان گذار بلاواسطه انقلابی از سرمایه‌داری به سوسیالیسم و حاکمیت پرولتاریا در شکل دولت شورائی است. ولی برای ساختن پشتیبان تئوریک این موضع، چپ روی میکند و مدعی می‌شود که شوراها «تشکل سیاسی مختص طبقه کارگرند.»

از جانب دیگر بعد از سرنگونی دولت بورژوازی عملا خواهان یک دولت دموکراتیک است نه دیکتاتوری پرولتاریا. زیرا برای بورژوازی سرنگون شده، برای دشمن جرار و ذاتی پرولتاریا، برای نیروی ارتجاعی که باید از جانب پرولتاریا به لحاظ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی از صحنه زندگی محو گردد، حق انتخاب کردن و انتخاب شدن قائل می‌شود.

«در آثار متعدد سازمان از جمله مقالاتی که به توضیح و تشریح برنامه سازمان اختصاص یافته است، گفته شده است که سازمان ما اصولا خواهان محروم ساختن حتا بورژوازی در دورانی که طبقه کارگر قدرت را به دست می‌گیرد از آزادی‌های سیاسی و برخورداری از حق انتخاب کردن و انتخاب شدن نیست.» (همانجا)

لنین می‌گوید: «دولت محصول و مظهر آشتی ناپذیری تضادهای طبقاتی است. دولت در آنجا، در آن موقع و به این دلیل که تضادهای طبقاتی به طور عینی نمیتوانند آشتی پذیر باشند پدید میآید، وبر عکس، وجود دولت ثابت میکند تضادهای طبقاتی آشتی ناپذیرند.»

حال سؤال می‌شود که در دوران سوسیالیسم چه طبقاتی علیه هم در مبارزه آشتی ناپذیر هستند و دیکتاتوری پرولتاریا برای سرکوب و امحاء چه طبقه‌ای رسالت تاریخی دارد؟

در مانیفست حزب کمونیست چنین آمده است: «ولی بورژوازی نه تنها سلاحی را که برایش مرگ می‌آورد، ساخته، بلکه کسانی را که این سلاح را علیه او به کار خواهند برد یعنی کارگران امروزین یا پرولترها را نیز پدید آورده است.» و«مبارزه پرولتاریا علیه بورژوازی در آعاز، گر چه از نظر محتوی، ملی نیست، از نظر شکل ملی است. پرولتاریای هر کشور البته نخست باید کار را با بورژوازی کشور خویش یکسره سازد.» (تکیه از ماست)

در نتیجه پرولتاریای به قدرت سیاسی رسیده ایران می‌بایست تمام قدرت و حقوق بورژوازی را ملغا سازد. باید ریشه‌های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی آن را نابود نماید. تا با نابودی طبقه بورژوازی بتواند شرایط زوال خود را نیز فراهم سازد.

سازمان فدائیان (اقلیت) به این بورژوازی حق انتخاب کردن و انتخاب شدن در شوراهای شهروندی را میدهد. در واقع به این بورژوازی امکان میدهد که گام به گام به قدرت سیاسی بخزد.

سازمان فدائیان (اقلیت) در مقاله فوق، بخش‌هائی از مقالات “دولت و انقلاب“ و “درباره شعارها“ی لنین را تلخیص کرده و با جملات دیگری آورده است. تا زمانی هم که خواننده این‌ها را میخواند، موضع انقلابی است ولی آن جا که این سازمان میخواهد برنامه عملی ارائه دهد، شیوه سوسیال – دمکراتیک در پیش میگیرد.

لنین در بیشتر آثارش از دمکراسی وسیع اکثریت مردم در سوسیالیسم صحبت می‌کند که دولت این اکثریت که همان دیکتاتوری پرولتاریا است بر یک اقلیت ناچیز استثمارگر یعنی بورژوازی، دیکتاتوری و فشار اعمال می‌کند. وقتی از حق رأی عمومی در مارکسیسم صحبت می‌شود، منظور حق رأی این اکثریت است. ولی سازمان اقلیت حق رأی عمومی را به تمام طبقات و اقشار جامعه تا بورژوازی استثمارگر و سرنگون شده گسترش میدهد.

از آنجائی که شوراها حق انتخاب شدن و انتخاب کردن دارند و بورژوازی نیز می‌تواند در آن شرکت کند، لذا دولتی که به وجود می‌آید دولت دیکتاتوری پرولتاریا نخواهد بود بلکه یک دولت “خلقی آزاد“ خواهد بود که نمایندگان همه اقشار طبقات جامعه منجمله بورژوازی استثمارگر سرنگون شده را در خود جای میدهد.

دقیقاً به همین جهت سازمان فدائیان (اقلیت) شعار حکومت شورائی را سر میدهد. زیرا این شورا هیچ خصلت طبقاتی پرولتری ندارد. حکومتی است از نمایندگان اقشار و طبقات تحت ستم سابق و ستمگران سرنگون شده در یک شورا.

لنین چه داهیانه گفت: «به نظر سیاستمداران خرده‌ بورژوازی، نظم همانا آشتی میان طبقات است، نه ستمگری طبقه‌ای بر طبقه دیگر.» (لنین - «دولت و انقلاب)

سازمان فدائیان (اقلیت) در مقاله “پاسخ به سؤالات در مورد شوراها“ در مورد “قدرت دوگانه“ چنین نوشته است: «ممکن است توازن قوای طبقاتی در آن مقطع به گونه‌ای باشد که قدرت دوگانه شکل بگیرد ... از درون این مبارزه و پیچیدگی‌های آن است که حکومت شورایی باید خود را به صورت قدرت حاکم مستقر سازد.»

لنین در مورد “قدرت دوگانه“ می‌گوید: « در مورد شعار انتقال تمام قدرت دولتی به دست شوراها ... این شعار در آن دوره‌ای از انقلاب ما که برای همیشه سپری شده است – یعنی در فاصلۀ بین ٢٧ فوریه تا ٤ ژوئیه صحیح بود، ولی امروز آشکارا صحت خود را از دست داده است. بدون درک این موضوع هیچ یک از مسائل مبرم کنونی را نیز نمی‌توان درک نمود.» و ادامه می‌دهد «در صورت اِعمال قدرت کامل و مطلق شوراها، تعویض طبقات و احزاب حاکمه ممکن بود از طریق مسالمت‌آمیزی در درون شوراها انجام گیرد.» ولی بعد از ۲۴ ژوئیه که اوضاع تغییر کرده و گذار مسالمت آمیز ممگن نمیگردید «پیدایش شوراها در این انقلاب جدید ممکن است و باید هم پدید آیند، منتها نه شوراهای کنونی یعنی نه ارگانهای همکاری با بورژوازی بلکه ارگانهای مبارزۀ انقلابی علیه بورژوازی.» (لنین – درباره شعارها)

بدین ترتیب روشن می‌شود که شعار “حکومت شورائی“ سازمان فدائیان (اقلیت) برای دوران “قدرت دوگانه“ تنظیم شده است زیرا شورائی میسازد که نمایندگان همه طبقات در آن هستند حتی بورژوازی. در حالی که هیچ یک از شرایط اجتماعی برای حضور “قدرت دوگانه“ در جامعه ایران نیست و تعویض قدرت فقط از طریق انقلاب مسلحانه توده‌ای تحت رهبری پرولتاریا و حزب کمونیست‌اش جهت به زیر کشیدن بورژوازی و دولتش ممکن میگردد.

حال ما نظرات اصلاحی خود را در زیر می‌آوریم:

۱- واژه “حکومت“ به لحاظ تاریخی خیلی کشدار و ناروشن است. رئیس گزمه‌های شهر را در صد سال پیش حکومت می‌گفتند. حاکم هر شهری را نیز حکومت مینامیدند. در عین حال دولت را نیز امروزه گاها حکومت می‌گویند. در نتیجه این واژه “حکومت“ به هیچ وجه برای توضیح دیکتاتوری پرولتاریا مساعد نیست. در زبان فارسی امروزه نیز واژه “دولت“ معانی مختلفی دارد: پارلمان، هیئت دولت و دولت به عنوان نماینده سیاسی یک طبقه. ولی واژه “دولت“ در فرهنگ مارکسیسم در ایران به عنوان “سازمان سیاسی طبقه“، پذیرفته شده است. مثل دولت و انقلاب و یا دولت پرولتری، دولت دمکراتیک، دولت دیکتاتوری پرولتاریا و غیره...

از این نظر ضروریست بجای حکومت شوراها، دولت شوراها نوشته شود.

۲- همان طوری که همه معتقد هستند، انقلاب ضد سرمایه‌داری در ایران نمی‌تواند فقط توسط پرولتاریا انجام گیرد. پرولتاریا در صحنه داخلی کشور دارای متحدینی است: برخی ثابت و پایدار و برخی بی ثبات و ناپایدار‌. متحدین ناپایدار پرولتاریا در مبارزه علیه بورژوازی حاکم، خرده بورژوازی مرفه و بخش‌های تحتانی بورژوازی لیبرال است. و متحدین ثابت و پایدار پرولتاریا اقشار فقیر و محروم جامعه هستند (خرده بورژوازی فقیر و زحمتکش شهر و روستا). لذا دیکتاتوری پرولتاریا همان شورای انقلابی نمایندگان کارگران و تهیدستان جامعه است که پرولتاریا در آن هژمونی دارد.

در نتیجه در شعار حکومت شورائی باید تغییرات اساسی داده شود

۱- واژه “حکومت“ به دولت تبدیل شود

۲- واژه “شورا“ به شورای انقلابی کارگران و تهیدستان گسترش یابد.

در عین حال باید یاد آور شد که حتی دولت شورای انقلابی کارگران و تهیدستان نیز جای شعار “زنده باد دیکتاتوری پرولتاریا“ را نمی‌گیرد. زیرا توضیح دولت پرولتری با شورا، فقط شکل سیاسی دولت را مشخص می‌کند نه وابستگی و نمایندگی طبقاتی دولت را. دولت دیکتاتوری پرولتاریا این وابستگی طبقاتی را به روشنترین وجه برجسته میسازد. این دو شعار متضاد همدیگر نیستند بلکه مکمل همدیگرند

پیروز با سوسیالیسم

پیروز باد دیکتاتور پرولتاریا  

پیش به سوی ایجاد شوراهای انقلابی کارگران و تهیدستان

 

شیوه تفکر یک خرده بورژوا: خرده بورژوا برای هر اقدامی منافع خود را محور قرار میدهد. اگر در جنبش انقلابی شرکت می‌کند، برای این است که از جنبش به صورت ابزاری برای رسیدن به مقام و پول استفاده کند. خرده بورژوا برای رسیدن به پول و مقام روی نعش مادرش هم پا می‌گذارد و از روی آن رد می‌شود.