علل افغانستانی ستیزی در سطح بین‌المللی

جمعیت افغانستان در روستا و شهر ۲۰۱۹   (میلیون نفر)

جمعیت کل

جمعیت روستائی

جمعیت شهری

۲۹۷۲۴۰۰۰

۲۱۰۷۶۰۰۰

۷۱۴۸۰۰۰

مأخذ: ویکیپدیا

 افغانستان کشوری‌ست با ساختار سرمایه‌داری در نظام قبیله‌ای. این کشور در آسیای میانه قرار دارد با۶۵۲۷۶۰ کیلومتر مربع. در سال ۲۰۱۹ جمعیت این کشور برابر بود با داده‌های جدول رو به رو.

حدوداً یک سال بعد از تاریخ جدول، بی بی سی فارسی در مورد افغانستان می‌نویسد: «تازه‌ترین برآورد رسمی دولت افغانستان نشان می‌دهد که جمعیت این کشور به ۳۲ میلیون و ۹۰۰ هزار نفر رسیده است. بیشتر از ۷۱ درصد جمعیت در دهات زندگی می‌کنند و تنها هشت میلیون نفر یا ۲۴ درصد جمعیت کشور در شهرها ساکن هستند.» (۱۳ خرداد ۱۳۹۹)

از آنجائی که تولید کشاورزی در این کشور تجاری شده است، در نتیجه افغانستان کشوری‌ست که خرده بورژوازی فقیر روستائی اکثریت مطلق جمعیت را تشکیل می‌دهد.

بدین جهت نیز تا کنون نظام قبیله‌ای پیش از سرمایه‌داری توانسته است در این کشور دوام آورد و سرمایه‌داری شهری را در چنگال خود بفشرد.

افغانستان کنونی در یک گذرگاه مهم تاریخی قرار دارد؛ نفی کامل نظام قبیله‌ای. ولی دولت نیمه قبیله‌ای و بسیار عقب مانده طالبان سد این راه است. این سد توسط همه کشورهای امپریالیستی از آمریکا تا چین و روسیه و اروپا پشتیبانی می‌شود.

در حالی که هر ساله بر جمعیت افغانستان افزوده می‌گردد، ولی محل کار جدید به دلیل عدم رشد سرمایه‌داری (که نظام قبیله‌ای عامل آن است) به وجود نمی‌آید. به همین جهت نیز بیکاری و ناشی از آن فقر، گرسنگی و بیماری، عدم تأمین اجتماعی و انواع معضلات دیگر اجتماعی هر روز گسترده‌تر می‌گردد.

افغانستان کشور جوانی است. ۲۲ میلیون نفر از جمعیت آن بین ۲۲ تا ۲۴ ساله هستند. اقتصاد این کشور در تار و پود نظام قبیله‌ای و سیاست‌های مخرب، عقب مانده و ضد انسانی رژیم طالبان در بحران عمیقی به سر می‌برد. صنعت رو به افول است و محل کار بجای افزایش، با کاهش سالانه رو به روست. در این مورد « به تازگی نماینده برنامه توسعه سازمان ملل متحد (یو ان دی پی) در افغانستان گفته است که در یک سال گذشته حدود ۷۰۰ هزار شغل در این کشور از بین رفته‌ است. بنابر گفته این مقام سازمان ملل، در این مدت اقتصاد افغانستان نیز ۲۰ درصد منقبض شده است». (DW – ۱۵ مرداد ۱۴۰۱)

بر مبنای گزارش سازمان جهانی بهداشت نیز، از زمان قدرت‌گیری طالبان «از آگوست ۲۰۲۱ به بعد اقتصاد افغانستان ۲۵ درصد کوچک‌تر شده و بیکاری بیش از دو برابر شده است.» (سازمان جهانی بهداشت – ۲۹ شهریور ۱۴۰۳)

اقتصاد افغانستان اقتصاد معیوبی است که تولید ناخالص داخلی قادر است فقط ۵۰ درصد نیازهای کشور را برطرف کند. ۵۰ درصد دیگر از "کمک‌های" خارجی تأمین می‌شود.

رژیم به غایت ارتجاعی طالبان برای کم نشان دادن درصد بیکاری، در درجه اول نیمی از جمعیت فعال کشور، یعنی زنان را با سرکوب و خشونت بی مثال از پروسه تولید و حتی زندگی اجتماعی حذف می‌کند. در نتیجه سیاست زن ستیز و جنایت کارانه رژیم طالبان نه تنها ریشه مذهبی بلکه عمدتاً ریشه اقتصادی و سیاسی دارد که با ابزار مذهب و سرکوب پیش برده می‌شود.

کشورهای امپریالیستی برای غارت منابع عظیم زیر زمینی افغانستان که برخی از این منابع در جهان بی مثال است، به دولتمردان مسلمان این کشور با گشاده دستی فراوان رشوه می‌دهند و دقیقاً به همین جهت نیز غلاده از گردن این سگ هار در اعمال تمام مفاسدش برداشته‌اند. به بیان دیگر معضلات جامعه افغانستان ناشی از عمل کرد نیروهای مخرب امپریالیستی و دولت طالبان در این کشور است.

تمام انسان‌هائی که در این کشور نمی‌خواهند از گرسنگی و فقر بمیرند و یا در زندگی زنده به گور شوند و این امکان را دارند که از شرایط غیر قابل تحمل افغانستان بگریزند، فرار را بر قرار ترجیح می‌دهند، راهی ایران، پاکستان، عراق می‌شوند و  در تور سرکوب، بی عدالتی و نژادپرستی دولت‌های این کشورها می‌افتند  و اگر سمت اروپا را در پیش بگیرند در تور نژادپرستی و سیاست‌های سودپرستانه امپریالیست‌های غرب گیر می‌کنند.

سیاست دولت‌های ایران، پاکستان و عراق در مورد پناهجویان افغانستانی با اختلاف جزئی تقریباً شبیه هم است. آنچه که در مورد ایران می‌گوئیم در دو کشور نامبرده نیز با ویژگی‌های هر قلمرو سیاسی، اعمال می‌شود:

«یک تبعه خارجی به ویژه افغانستانی که اجازه اقامت رسمی در ایران ندارد، نمی‌تواند برای انجام کارهای ضروری خود به ادارات دولتی هم رجوع کند، لذا امر ازدواج برای جوانان محروم افغانستانی به یک مسأله حل ناشدنی تبدیل گردیده است. آن‌ها حتی با کارت اجازه اقامت موقت (کارت آمایش) نیز قادر به ثبت رساندن ازدواج خود نیستند. در نتیجه کودکان این زوج‌ها که اکثریت پناهندگان افغانستانی هستند، نیز نمی‌توانند در مدارس و دانشگاه‌ها ثبت نام نمایند. از این روست که هزاران کودک بی سواد خارجی به ویژه افغانستانی در جامعه حضور دارند، بدون آینده، بدون هویت خانوادگی، بدون امکان کوچکترین فعالیت مثبت اجتماعی. بیشتر این کودکان به کودکان کار و زباله‌گرد تبدیل می‌شوند.» (کمون شماره ۲۵)

قاسم رضایی، جانشین فرماندهی انتظامی ایران، می‌گوید: «بر اساس سیاست‌های جدید کشور، اتباع غیرمجاز باید به کشورخودشان بازگردند و پولیس نیز زمینه بازگشت آن‌ها را فراهم کرده است. بر اساس قانون، اگر این افراد در هر جایی دیده شوند، پولیس موظف است آن‌ها را شناسایی و جمع آوری کرده و به سمت مرزها روانه کند.» در عین حال از مردم نیز خواسته است که سکونت و تجمع «اتباع خارجی غیرمجاز» را به پولیس گزارش دهند. این اعلام موجی از ترس را در میان مهاجران افغان در ایران برانگیخته است.» (DW – ۱۸/۱۰/۲۰۲۴)

مردان جوان افغانستانی در ایران، نه می‌توانند ازدواج کنند، نه می‌توانند خانواده تشکیل دهند، نه می‌توانند با غیر همجنس ایرانی رابطه داشته باشند و نه می‌توانند بر مبنای سنن اسلامی و عرفی با یک دختر افغانستانی رابطه پیش از ازدواج برقرار کنند. در این شرایط غیر قابل تحمل و غیر طبیعی، زندگی امکان ندارد. برخی از این جوانان برای لحظه‌ای این سد و مانع را می‌شکنند، بر مبنای گرایش طبیعی خود به یک دختر ایرانی نزدیک می‌شوند. این روشن است که نزدیک شدن به یک دختر آن هم بدون خواست او می‌تواند تا سرحد جنایت پیش رود ولی عامل این جنایت آن پسر افغانستانی نیست بلکه سنن اسلامی و قوانین بورژوازی مذهبی و نژادپرست ایرانی است.

دیگر این که، یک جوان افغانستانی در ایران که بیکار است و باید خانواده خود را سیر کند، نان را از کجا باید بدست آورد؟ او در افغانستان نتوانسته‌ به نان برسد، راهی ایران شده است. در ایران نیز او را گرسنه نگهمیدارند. این جوان چه باید بکند. این حق اوست که از این به بعد نان را با قهر به دست آورد. قهر برای زنده ماندن. در این جریان امکان دارد که یک نفر ایرانی یا افغانستانی زخمی و یا کشته شود. این قهر خواست قلبی او نیست، اجبار برای زندگی‌ست. ولی دولت مرتجع و شوینیست ایران به این قهر از جانب او محتاج است تا با این انگیزه عده‌ای از طرفداران خود را علیه افغانستانی‌های ساکن در ایران بسیج کند و کلیه افغانستانی‌ها را تحت فشار و سرکوب قرار دهد. و جنایات هولناکی علیه این مردم ستم دیده بیافریند: «شاهدان عینی گفتند "۲۶۰ تن از مهاجران تبعه افغانستان در تیراندازی نیروهای نظامی در مرز کلگان کشته شدند. "» (العربیه فارسی – ۱۶ اکتبر ۲۰۲۴)

رژیم ایران با ارتکاب چنین جنایاتی، ادعا می‌کند که فقط وارد شدگان غیر قانونی را از کشور اخراج می‌کند. این یک دغلکاری‌ست. رژیم ایران دروغ می‌گوید.

عبدالغنی قاضی‌زاده، مسئول رژیم طالبان برای ثبت‌نام افغانستانی‌های برگردانده شده  از ایران در گذرگاه اسلام قلعه می‌گوید:

«هر روز بین ۲۷۰۰ تا ۳۰۰۰ مهاجر افغانستان از ایران بطور اجباری یا داوطلبانه برگردانده می‌شوند. بعضی روزها این رقم از سه هزار بیشتر است.»، «با این حساب، تنها از این مرز در هشت ماه گذشته سال جاری (۲۰۲۴)، بیشتر از ۵۰۰ هزار افغان از ایران به افغانستان برگردانده شده‌اند». به گفته او، روزانه «۲۰ تا ۳۰ افغان» که پاسپورت و ویزای ایران را دارند نیز برگردانده می‌شوند. (بی بی سی فارسی - ۲۷ شهریور ۱۴۰۳)

مهمترین علت سختگیری رژیم ایران نسبت به مهاجرین و به ویژه افغانستانی‌ها رکود صنعت در ایران و گسترش بیکاری‌ست.

معیار سرمایه‌داری حاکم بر ایران مثل سرمایه‌داری در دیگر کشورها، در اتخاذ موضع، سود است. اقتصاد ایران یک اقتصاد رانتی‌ست به همین علت نیز نفت در این اقتصاد وزنه بالائی دارد و صنعت به شدت مورد بی مهری‌ست. ولی فقط صنعت زمینه‌ای از اقتصاد است که نیروی کار می‌طلبد و محل کار ایجاد می‌کند. این صنعت در ایران رو به افول می‌باشد. در نتیجه پناهنده و مهاجر در ایران نمی‌تواند محل کار پیدا کند زیرا محل کار در ایران هر روز کاهش می‌‌یابد.

به همین جهت مهاجرین، پناهندگان و زنان باید از آمار بیکاری حدف شوند. حذف زنان ایجاد محدودیت‌های اجتماعی‌ست که آن‌ها را خانه نشین می‌کند. حذف مهاجر و پناهنده، کشتن و یا اخراج آن‌هاست.

این که برخی می‌گویند دلیل اخراج افغانستانی‌ها از ایران، سنی بودن آن‌هاست و یا این که چون جوانان افغانستانی در ایران مرتکب جرم‌های سنگین می‌شوند، آن‌ها را اخراج می‌کنند، چیزی جز نادانی نیست. دولتمردان ایران صدها زن مبارز را به علت عدم رعایت نرم‌های مذهبی در مسأله حجاب به زندان می‌کشند، شکنجه و اعدام می‌کنند ولی همین دولتمردان زنان تن فروش را در اربعین با خود به عراق می‌برند و برای کسب درآمد، به جاکشی تن می‌دهند. این بورژوازی هیچ چیزی غیر از سود نمی‌شناسد. و هیچ نرمی غیر از رسیدن به سود ندارد.

اخراج پناهنده و مهاجر از ایران به دلیل عدم سود رسانی آن‌ها به بورژوازی‌ست. همین امر با ویژگی‌های قلمروهای سیاسی در پاکستان، عراق و کشورهای اروپائی جریان دارد.

در اروپا صنعت و رشد و کارآئی آن در سود رسانی حرف اول را می‌زند. در نتیجه در شرایط عادی محل کار همیشه وجود دارد. دولت آلمان پناهجو می‌پذیرد، هر سال هزاران از آن‌ها به آلمان وارد می‌شوند. دولت آلمان نخبه‌ها، تحصیل کرده‌ها و متخصصین این پناهجویان را جدا می‌کند، برای آن‌ها دوره‌‌های تکمیلی آموزشی می‌گذارد و بر سر کار می‌فرستد و بقیه را بی رحمانه به کشورهاشان و یا کشور سومی گسیل می‌نماید. در همین زمینه، خانم فیزر وزیر کشور آلمان، به یک روزنامه محلی در آلمان می‌گوید: «ما به شدت مشغول کار هستیم تا اطمینان حاصل کنیم که می‌توانیم بار دیگر اسلام‌گرایان خطرناک و مجرمان خشن را به افغانستان اخراج کنیم... مذاکرات محرمانه‌ای را با کشورهای مختلف دنبال می‌کنیم تا راه‌هایی را برای اخراج مجدد به افغانستان باز کنیم.» (بی بی سی - فارسی) واژه‌های "اسلامگرایان خطرناک٬ و "مجرمان خشن" برای سرپوش نهادن بر جنایتی‌ست که در مورد پناهندگان انجام می‌دهند. زیرا بسیاری از پناهندگان افغانستانی در رژیم طالبان تحت تعقیب هستند.

اخیراً دولت‌های امپریالیستی اروپا مسأله پناهندگی را در کشور ثالث انجام می‌دهند. این پناهندگان در این کشورهای ثالث در اردوگاه‌هائی به مانند اردوگاه‌های مرگ هولوکاست باید بسر ببرند.

در عین حال تمایل پذیرش پناهنده در کشورهای اروپائی بستگی به تغییرات سیاسی و درگیری‌ این کشورها با کشورهای قاره‌های دیگر دارد. مثلا وقتی آوارگان اوکراینی وارد آلمان شدند، دولت آلمان در درجه اول بسیاری از افغانستانی‌ها را از محل اقامت، مدارس، دانشگاه‌ها و محل شغلی‌شان اخراج کرد و بجای آن‌ها پناهندگان اوکراینی را نشاند، زیرا در آن لحظه پشتیبانی دولت آلمان از اوکراین برای کارخانجات و منوپول‌های تولید کننده اسلحه پول ساز بود.

بخش بزرگی از بشریت به علت سیاست‌های سودجویانه و تخریبی سرمایه‌داری جهانی در حال فرار از خانه و کاشانه و کشور خود هستند. حتی در کشور خود هم در حال فرار از یک منطقه به منطقه دیگراند. باید در دفاع از این قربانیان، مبارزه همه جانبه‌ای را علیه سیاست‌های جنایت کارانه کشورهای مهاجر پذیر سازمان داد.