بخوان به نام گل سرخ

 

بخوان به نام گل سرخ در صحاری شب
که باغ‌ها همه بیدار و بارور گردند

بخوان، دوباره بخوان، 

تا کبوتران سپید
به آشیانه خونین دوباره برگردند
بخوان به نام گل سرخ 

در رواق سکوت،
که موج و اوج طنینش ز دشت‌ها گذرد
پیام روشن باران
ز بام نیلی شب
که رهگذار نسیمش به هر کرانه برد
ز خشک سال چه ترسی
که سد بسی بستند
نه در برابر آب
که در برابر نور
و در برابر آواز و در برابر شور...
در این زمانه‌ی عسرت
به شاعران زمان برگ رخصتی دادند
که از معاشقه‌ی سرو و قمری و لاله
سرودها بسرایند 

ژرف‌تر از خواب
زلال‌تر از آب
تو خامشی،

که بخواند؟
تو می‌روی، 

که بماند؟
که بر نهالک بی برگ ما ترانه بخواند؟
از این گریوه به دور،
در آن کرانه ببین 

بهار آمده،
از سیم خاردار گذشته
حریق شعله ی گوگردی بنفشه چه زیباست
هزار آینه جاری‌ست
هزارآینه

 اینک
به همسرایی قلب تو می‌تپد با شوق
زمین تهی است ز رندان
همین تویی تنها!
که عاشقانه‌ترین نغمه را دوباره بخوانی
بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان
حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی !
محمد رضا شفیعی کدکنی

شیوه تفکر یک خرده بورژوا: خرده بورژوا انتقاد سیاسی را با برچسب و فحاشی شخصی جواب میدهد. چون منطق ندارد، دشمنی را به آنجا میرساند که در ذهن‌اش مرز دوست و دشمن داخل میشود. از منتقد بیشتر از دشمن طبقاتی نفرت پیدا میکند. خرده بورژوا انسان ترسوئی‌ست که ظاهرش را با رنگ قرمز نقاشی کرده است.