آیا خیزش شهریور – آبان اخیر مردم ایران انقلاب است؟
جنبش شهریور – آبان مردم ایران، گستردهترین، عمیقترین و پایدارترین جنبشی است که در طول حاکمیت رژیم فاشیستی
جمهوری اسلامی به وقوع پیوسته است. جنبش دیماه ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸ و شهریور – آبان ۱۴۰۱ آنچنان تغییرات ژرفی در مناسبات نیروهای طبقاتی، آگاهی سیاسی و درجه سازمانیابی پرولتاریا و زحمتکشان با پیشتازی زنان و جوانان به وجود آوردهاند که جامعه دیگر قادر به بازگشت به اوضاع سابق نیست. امواج خیزشهای اجتماعی که هر یک بزرگتر از دیگری به وقوع خواهد پیوست، ضرورتها را به آزادی خواهد رساند، به انقلاب منجر خواهد شد و بساط این رژیم خونخوار سرمایهداری را برخواهد چید.
روند اوضاع تک خطی نیست. بغرنج است و در این بغرنجی هر طبقهای برای حفظ منافع طبقاتی خود ارزیابی خاصی از این روند ارائه میدهد.
گروهی میگویند این، فقط یک جنبش اجتماعی گذرا است. عده دیگر معتقدند که این یک خیزش اجتماعی است و گروه سوم بر این عقیده میکوبند که این یک انقلاب است. هر یک از این ارزیابیها وظیفه عملی بلاواسطهای را برای هر طبقه اجتماعی تعیین میکند. کسانی که میگویند این یک جنبش اجتماعی گذرا است، باید عملاً خود را برای تحمل حاکمیت دهها سال دیگر رژیم جمهوری اسلامی آماده کنند. کسانی که این حرکات را یک خیزش طبقاتی – اجتماعی میبینند، در جلوی خود آن فعالیتهای عملی بلاواسطهای را قرار میدهند که این خیزش را به انقلاب تبدیل کنند. و گروههائی که حرکات اخیر را انقلاب میدانند باید همین روال را در همین سطحی که هست ادامه دهند و یا حداکثر آن را قدری تعمیق کنند و انتظار داشته باشند که در همین امروز دولت سرمایهداری سرنگون شود.
در نتیجه برای اخذ یک ارزیابی صحیح باید معیار علمی درستی در اختیار داشته باشیم. رهبران جنبش کمونیستی بینالمللی با جمع بندی از کلیه حرکات و انقلابات طبقات انقلابی و جنبشهای اجتماعی، این معیار را به دست دادهاند.
مارکس و انگلس پروسه را چنین ارزیابی میکنند: «هنگامی که پرولتاریا بر ضد بورژوازی ناگزیر به صورت طبقهای متحد گردد و از راه یک انقلاب، خویش را به طبقه حاکمه مبدل کند و به عنوان طبقه حاکمه مناسبات کهن تولید را از طریق اعمال جبر ملغی سازد، ...» (مارکس و انگلس - «مانیفست» - پرولترها و کمونیستها – تکیه روی کلمات از ماست)
انگلس با تعریف دولت، انقلاب را نیز مشخص میکند: «دولت در واقع چیز جز ماشین سرکوب یک طبقه به دست طبقه دیگر نیست» (لنین – دولت و انقلاب – فصل چهارم – قسمت پنجم – نقل قول از انگلس) بر مبنای دو نقل قول فوق، انقلاب یعنی درهم کوبیدن عملی ماشین دولتی سرمایهداری توسط نیروی قهر پرولتاریا و متحدین آن و برقراری دولت دیکتاتوری پرولتاریا.
لنین این پروسه را چنین میبیند: «یکی از مشخصات عمده علمی و عملی – سیاسی هر انقلاب واقعی عبارت از افزایش فوق العاده سریع و یکباره و ناگهانی تعداد “افراد عامی“ است که به شرکت فعالانه مستقل و عملی در زندگی سیاسی و به تشکیل دولت میپردازند.» (لنین - «دوران تدارک و انجام انقلاب سوسیالیستی اکتبر» - بخش قدرت دوگانه)
مائو تسهدون با شفافیت تمام، انقلاب را توضیح میدهد: «انقلاب عملی است قهرآمیز که بدان وسیله یک طبقه، طبقه دیگر را واژگون میسازد.» (مائو تسهدون - « گزارش درباره بررسی جنبش دهقانی در استان حونان »)
در نتیجه، ۱- کل طبقه پرولتاریا باید برای انقلاب متحد شده باشد، ۲- این طبقه باید به ماهیت و کیفیت ساختار آینده و دولت خود آگاه شده و مصمم شده باشد مناسبات تولید کهنه را جبراً ملغی سازد، ۳- پرولتاریا باید توانسته باشد اکثریت “افراد عامی“ را برای انقلاب یعنی سرنگونی دولت سرمایهداری بسیج و متشکل کند. ۴- در عین حال پرولتاریا باید عملاً در جریان سرنگونی انقلابی یک طبقه ارتجاعی، یعنی بورژوازی حاکم و دولتش حاکم باشد.
از دید مارکسیسم وقتی همه این شرایط جمع آمدند میتوانیم بگوئیم اسم این خیزش انقلاب است والا نا آگاهانه پروسه تدارک انقلاب را پشت گوش انداختهایم.
اگر به قول استالین ما نخواهیم روی مارکسیسم لم بدهیم بلکه استوار بر آن بایستیم، میبایست با معیارهای فوق کل روند جنبش اخیر ایران را ارزیابی کنیم.
جنبش شهریور – آبان زحمتکشان ایران بر پایه چند تجربه بزرگ جنبشهای گذشته آغاز گردید.
۱- از جنبش سبز آموخت که همه جناحهای حاکمیت خائن و مرتجع هستند: «اصولگرا، اصلاح طلب، دیگه تمومه ماجرا»
۲- از جنبش دیماه ۹۶ مبارزه با کلیت رژیم را آموخت «جمهوری اسلامی نابود باید گردد»، منطق سرمایهداری را درک کرد «استثمار، بیگاری، منطق سرمایهداری» و پیوند با جنبش کارگری را در پیش گرفت «از نیشکر هفت تپه، تا معدن آق دره، بر کارگر چه رفته؟»
۳- از جنبش آبان ۹۸، آموخت که باید در مبارزه به نیروی خود متکی باشد و نه به نیروی خارجی «ملت چرا نشستی، منجی خود تو هستی» و نیروهای وابسته به بیگانه را طرد کرد. خیزش اخیر پیشتازی زنان و جوانان و نهراسیدن از مرگ را از جنبش دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ به ارث برد
بر اساس این دستاوردها و بر بنیان استثمار و سرکوب فزاینده و غیر قابل تحمل از سوی رژیم فاشیستی جنبش در ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ با انگیزه قتل مهسا امینی آغاز گردید. در ابتدا زنان سقزی، شهری که مهسا متولد شده بود، اعتراضات خیابانی را اغاز کردند. این اعتراضات به سرعت به تهران رسید و لهیب سوزان آن در ۱۸۵ شهر رژیم فاشیستی را در خود پیچید.
جنبش در دفاع از آزادی پوشش و علیه ستم بر زنان پاگرفت و با سرعت بخش قابل ملاحظهای از اقشار و طبقات ناراضی را به خیابانها کشاند. در ابتدا شعار «ژن، ژیان، ئازادی (زن، زندگی، آزادی)» خیابانها را پوشاند و در کنار آن تا به امروز «نه روسری نه توسری، آزادی و برابری» و «از کردستان تا تهران، ستم علیه زنان» خیابانها را پوشش میدهد. در گام بعد رأس رژیم هدف قرار گرفت «مرگ بر دیکتاتور»، «مرگ بر خامنهای» سپس بسیج وسپاه مورد حمله قرار گرفتند «بسیجی، سپاهی، داعش ما شمائی» و آنگاه مردم سمت مبارزه با کلیت رژیم جمهوری اسلامی را در پیش گرفتند «مرگ بر جمهوری اسلامی»، «جمهوری اسلامی، نمیخوایم، نمیخوایم».
در این جنبش همدوشی و درک همسرنوشتی زحمتکشان ملیتهای مختلف ایران بی نظیر است. «کردستان، کردستان، چشم و چراغ ایران»، «آذربایجان بیدار است، پناه کردستان است».
پیشرفت جنبش و تکامل آگاهی سیاسی تودههای مردم به ویژه زحمتکشان، به مرزبندی با دشمنان درونی اپوزیسیون انجامید. زمانی که در یکی از دانشکدههای تهران و در یکی از شهرهای کردستان چند نفری شعار «رضا شاه، روحت شاد» سردادند، جنبش مترقی به طور یکپارچه از شعار «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر» پشتیبانی کرد و آن را تعمیق نمود و تکامل داد «مرگ بر سه فاسد، شاه و شیخ و مجاهد». شعارهای سلطنت طلبی در ایران تقریبا به گوش نمیرسید ولی در خارج از کشور میتوان همان شعارهائی را شنید که در جنبش ۹۸ سر میدادند. آنها با فرهنگ منحط و فاسد خود شعارهای رکیکی را نیز فریاد میزنند و پای میکوبند.
به استثنای شعار «زنده باد سوسیالیسم» که دو سه بار در کردستان داده شد، شعارهای ساختاری در همان سطح «مرگ بر جمهوری اسلامی» باقی مانده و تکامل بیشتری را تا به امروز نشان نداده است.
تمام شعارها، شعارهای دمکراتیکی هستند که در ساختار سرمایهداری طرح گردیدهاند. شعار «مرگ بر جمهوری اسلامی» نیز در قالب یک مبارزه دمکراتیک میگنجد. یعنی ما این رژیم مشخص سرمایهداری را نمیخواهیم. اگر جنبش، شعار «مرگ بر دولت سرمایهداری» بدهد، میتوانیم بگوئیم آن بخش از جنبش شعار ساختار شکنانه سرداده است و خواهان بیرون رفتن از ساختار سرمایهداری است ولی هیچ یک از بخشهای جنبش اخیر چنین شعاری را به میان نکشید.
در نتیجه آلترناتیو سوسیالیستی هنوز در جنبش زحمتکشان به ویژه طبقه کارگر نه تنها عمومی نگشته بلکه هنوز کار و تلاش لازم است که جنبش کارگری به مرحله قبول سوسیالیسم دست یابد. تشکیل شوراهای کارگری گامی اساسی در ایجاد شرایط مساعد برای چنین تبلیعی از جانب کمونیستهاست. منظور ما از شورای کارگری، شوراهای مستقل کارگری است که سمت گیری ارتجاعی ندارند. در برخی کشورها شوراهای کارگری ارتجاعی وجود دارد که در خدمت اهداف امپریالیستی قرار دارند. مثل بسیاری از شوراهای کارگری در انگلستان که تحت نفوذ سندیکاهای زرد قرار دارند.
یکی از شرایط انقلابی تشکل، بخش قابل ملاحظهای از کارگران در شوراهای انقلابی است، که آلترناتیو سوسیالیستی را پذیرفته باشند. اتحاد طبقه کارگر به معنای جمع شدن آنها در یک جا نیست بلکه اتحاد ایدئولوژیک و سیاسی بر محور آلترناتیو سوسیالیستی منظور است. فقط این اتحاد پرولتاریا را در یک مبارزه مسلحانه تودهای علیه بورژوازی به طبقه حاکم تبدیل میکند. این اتحاد با چنین آلترناتیو انقلابی و سازماندهی تودهای مبارزه مسلحانه هنوز وجود ندارد. ولی فعالیت سندیکاها و شوراهای کارگری نشان میدهد که این پروسه با گامهای بلند در حال تکامل است.
مبارزه مسلحانه تودهای نه تنها وظیفه سرنگونی دولت بورزوازی را دارد بلکه در همان نطفه اولیه خود باید خصلت دیکتاتوری پرولتاریا را هم رشد دهد. لنین در مورد دیکتاتوری پرولتاریا چنین میگوید: «دیکتاتوری پرولتاریا ستیزهگرترین، حادترین، بیرحمترین مبارزه طبقاتی جدید علیه دشمن قویتر، بورژوازیست، که مقاومت او پس از آن که سرنگون شده ده برابر گشته است.» (وی.آی. لنین، مجموعه آثار، چاپ روسی، جلد ۲۵، ص. ۱۷۳-۱۹۰). به بیان دیگر مبارزه مسلحانه تودهای جهت سرنگونی دولت بورژوازی ایران، در دیکتاتوری پرولتاریا تبدیل به خلق مسلح میشود. در نتیجه بدون تدارک مبارزه مسلحانه تودهای در حال، صحبتی هم از دیکتاتوری پرولتاریا در آینده، نمیتواند باشد. به بیان دیگر “قدرت سیاسی از لوله تفنگ بیرون میاید٬ با دست خالی هیچ انقلابی صورت نخواهد گرفت. با وجود این که درک ضرورت مبارزه مسلحانه علیه رژیم در بین جوانان چشم گیر است و اندک افرادی نیز دست به اسلحه بردهاند ولی عموما مردم هنوز بسیج و مصمم برای مبارزه مسلحانه نیستند. باید بشوند.
در عین حال، به دلیل عدم تشکل طبقه کارگر در سندیکاهای مستقل خود و عدم تشکل بخش قابل ملاحظه این طبقه در شوراهای انقلابی کارگری، و عدم اتحاد اکثریت طبقه کارگر بر محور آلترناتیو سوسیالیسم هنوز یکی از مهمترین شرایط انقلابی، آن طور که مائو تسهدون میگوید، برای سرنگونی طبقه ارتجاعی سرمایهداری توسط طبقه پرولتاریای انقلابی فراهم نیست.
در برخی شهرهای کردستان، بلوچستان و خوزستان کمیتههای جوانان انقلابی محلات تشکیل شده است. این یک گام بسیار ارزنده و بلند در متشکل کردن مردم آزادیخواه و مبارز است. در عین حال گامی است اساسی در پیوند کمیتههای شهرهای مختلف و در نتیجه ایجاد شرایط مساعد جهت پیوند سازمانها و جریانات کمونیستی و نهایتا ایجاد حزب کمونیست. با ایجاد حزب کمونیست و پیوند این کمیتهها با هم در سرتاسر کشور، شرایط انقلابی دیگری فرآهم میگردد. یعنی مردم برای سرنگونی دولت سرمایهداری متشکل شدهاند. این شرایط هنوز موجود نیست. با در نظر گرفتن مشخصه انقلاب آن طور که لنین میگوید یعنی افزایش فوق العاده سریع تعداد “افراد عامی“ و شرکت فعال آنها جهت تشکیل دولت. باید روشن وصریح بگوئیم که این شرط اساساً هنوز موجود نیست. این کمبود را نمیتوان مکانیکی آن طور که مبارزین در نظر دارند حل کرد. مبارزین در خیابان میخواهند مردمان در خانه نشسته را با جبر روحی به خیابان بکشانند «آزادی اندیشه از پنجره نمیشه»، «آهای آهای نشستهها، مهسای بعدی از شماست»
در نتیجه اکنون در ایران هیچ یک از چهار شرطی که در فوق بیان کردیم وجود ندارد ولی در حال تکامل و به وجود آمدن است. بسیاری از روشنفکران انقلابی خرده بورژوا که حتی خود را کمونیست هم مینامند، هر جنبش وسیع و هر اعتراض عمومی را به علت این که مردمان به جان آمده خواهان بیرون رفتن از نظم موجود ستمگرانه هستند، انقلاب مینامند. این شیوه تفکر هیچ وجه مشترکی با مارکسیسم ندارد. وقتی به یک خیزش عظیم اجتماعی مثل خیزش شهریور-آبان ۱۴۰۱ انقلاب بگوئیم آنوقت تخلیه میشویم. فکر میکنیم انقلاب همین است و دیگر در پی ایجاد شرایط واقعی انقلاب نمیرویم. به بیان دیگر تکامل شرایط واقعی انقلاب را قطع و انقلاب را اخته میکنیم.
بر بنیان آنچه که گفته شد ، شعار «بهش نگید اعتراض، اسمش شده انقلاب» با واقعیت شرایط حاضر در جامعه ما منطبق نیست. این شعار غلط و اغوا کننده است.
هر مبارزه گامی است استوار برای تصرف قدرت سیاسی. در جریان این مبارزات، پرولتاریای ایران هر روز متشکلتر، منسجمتر و آگاهتر میگردد و شرایط را برای ایجاد حزب انقلابی و راستیناش فراهم میکند و سرمایهداری و دولتش را همراه دیگر زحمتکشان در ایران به تاریخ خواهد سپرد
نوشته شده در: ۸ آذر ۱۴۰۱ مطابق با 29.11.2022